برس به داد حرف های اضطراری همه ی شعرها "بی قافیه ی" تو شدند اراجیفی هل میدهم به مغز شعر خوابیده بازار شعرهایم دیگر نعشگی ها کم می آورند برابر سیل دردها کی دیوار طاقتم میشکند نمی دانم! بگو کجای شهر هوایت در حال دلبری یست توایکه با دردها بیگانه یی... ابراهیم
Posted on: Mon, 19 Aug 2013 14:42:06 +0000
Trending Topics
Recently Viewed Topics
© 2015