treat treat (trēt) vi., vt., n. شنیدن تلفظ ۱- رفتار کردن، عمل کردن، (با کسی) تا کردن the prisoners were treated savagely با زندانیان وحشیانه رفتار شد. he always treated us kindly او همیشه با ما مهربانانه رفتار میکرد. ۲- (معمولا با: with یا for) مذاکره کردن، معامله کردن it is not easy to treat with him معامله با او کار آسانی نیست. the prime minister was to treat for peace قرار بود نخست وزیر دربارهی صلح مذاکره کند. ۳- (معمولا با: of - به ویژه نگارش یا سخنرانی) پرداختن به، گرفتن، دربارهی چیزی بودن، مربوط بودن به the third article treats of economic problems مقالهی سوم مسائل اقتصادی را مورد بحث قرار میدهد. you must not treat this matter lightly نباید این قضیه را سرسری بگیری. ۴- (در رستوران و غیره) خرج (دیگری یا دیگران را) دادن، مهمان کردن he treated us to coffee and ice cream او ما را به قهوه و بستنی مهمان کرد. ۵- (به ویژه شیمی) افزودن، (چیزی را به چیز دیگر) اضافه کردن، زدن، عمل آوردن، پردازیدن، تصفیه (یا پرداخت یا هر عمل فنی لازم را) کردن to treat a substance with sulfuric acid به مادهای اسید سولفوریک زدن 80% of the forest is treated with insecticide به ۸۰ در صد جنگل حشره کش زدهاند. treated sewer water is used for irrigation فاضلاب پالایش شده را برای آبیاری مصرف میکنند. ۶- (پزشکی) تیمار کردن، پرستاری کردن، درمان کردن، مداوا کردن my sons David and John treat all kinds of patients پسرهایم دیوید و جان انواع بیماران را درمان میکنند. to treat a wound زخم را مداوا کردن ۷- (در رستوران) خوراک (که پول آن را دیگری داده است)، مهمانی، دعوت he invited us to a treat at Shamshiry او ما را (برای خوراک) به شمشیری دعوت کرد. ۸- لذت، حظ، کیف، فیض، بندهش seeing her after ten years was quite a treat دیدن او پس از ده سال فیض بزرگی بود. ۹- (با: self-) برای خود خریدن، (با خرید) دل از عزا درآوردن Pari treated herself to a new car پری برای خودش یک ماشین نو خرید. ۱۰- تلقی کردن، فرض کردن they treated my words with suspicion سخنان مرا با سو ظن تلقی کردند. treat¯abil¯ity, n. treat¯able, adj. treat¯er, n.
Posted on: Fri, 16 Aug 2013 06:31:19 +0000
Trending Topics
Recently Viewed Topics
© 2015