آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـی گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟ شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد غنچهای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟ گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی
Posted on: Fri, 29 Nov 2013 08:27:02 +0000
Trending Topics
Recently Viewed Topics
© 2015