آشنایی با برخی مفاهیم نمایشیآشنايي - TopicsExpress



          

آشنایی با برخی مفاهیم نمایشیآشنايي با برخي مفاهيم نمايشيبديهه سرايي )improvisation( :به نمايشي اطلاق ميشود كه گفتگوو صحنه سازي اش بي آنكه از پيش نوشته شده باشد، صرفا به وسيله ي بازيگران به طور في البداهه و بدون برنامه ريزي از پيش ساخته مي شود.معمولا از اين روش براي آموزش بازيگر هم استفاده مي شود. بديهه سرايي ممكن است در بخشي از يك نمايش و يادركل نمايش شكل بگيرد.تك گوييي )monologue(گفتاري كه تنها يك نفر آن را بيان مي كند. اين گفتار قائم بر ذات است وعمدتا به شخصيت فرضي ديگري جز خودش-مثلا تماشاگران- اشاره دارد. تك گويي را نبايد"باگفتار با خود" اشتباه كرد.تماشاخانه )تئاتر(به طور كلي هر مكان ثابتي كه در آنبه اجراي نمايش مي پردازند و تماشاگر در آن گرد مي آيد.تكيهفضاي محصوري كه در آن سكوي گرد ياچهارگوشي قرار دارد و صحنه ي اجراي نمايش محسوب مي شود. گرد محوطه ي تكيه غرفهها و طاق نماهايي براي نشستن تماشاگران وجود دارد. در تكيه معمولا به اجراي شبيه خواني ميپردازند.تمثيلبه كارگيري شخصيت ،طرح،جلوه هاي صوري نمايش – وسايل صحنه،جامه – به گونه اي كه علاوه بر مفهوم ذاتي خود، اشارات تلويحي و ثانوي ديگري به اشخاص،مفاهيم يا وقايع ديگر داشتهباشد. تمثيل مي تواند اخلاقي،سياسي يا تاريخي باشد ودر آن شخصيت ها و رويداد نمايش بيانگر شخصيت ها و رويدادهاي تاريخي هستند. به علاوه تمثيل ميتواند انديشه باشد و در آن شخصيتها نمايانگر انديشه هاي مجرد باشند و طرح نمايش كوششي است در جهت انتقال يك ايده يا نظريه ي خاص. نمايشه هاي "رمز و راز" و"معجزه" از اين نوع نمايش ها هستند.چهارتايي)tetralogy(مجموعه اي شامل چهارنمايش كه گرچه هر يك نمايش كاملي هستند ولي در مجموع يك داستان بلند را تشكيل مي دهند. آنچه كه موجب انسجام اين چهار نمايش است، وحدتموضوع آنهاست. از جمله آثار چهارتايي مي توان به نمايشنامه هاي تاريخي شكسپير اشاره كرد: ريچارد دوم، هنري چهارم)در دو بخش( و هنري پنجم.خيمه شب بازينمايشي از عروسك ها كه روي صحنهو توسط دست شخصي به نام استاد اجرا مي شود. اين نوع نمايش بر دو نوع است. خيمه شب بازي با عروسك هاي نخي يا سيمي )به فرانسه ماريونت(كه در آن عروسك ها در درون جعبه اي كه يك سوي آن به سمت تماشاچياست توسط استاد كه در پشت جعبه مخفي است، با نخ ياسيم حركت داده مي شوند.درخيمه شب بازي دست كشي)به فرانسه پوپه( استاد دستهايش را در بدن كيسه مانند عروسك مي كند و با استفاده از انگشتانش عروسك را كنترل مي كند.ساختار نمايشي)Dramatic Structure(مجموعه ي منظمي از عناصر همگون ادبي كه يك نمايش را شكل مي دهند.تريلوژي )trilogy(مجموعه اي شامل سه نمايشنامهي كامل كه بر اساس يك روايت بلند يا يك مضمون واحد هم پيوند خورده اند. نمايشنامه ي"اورسيتا"اثر آشيل،يك تريلوژي معروف يوناني است ونمايشنامه ي"هنري ششم" اثرشكسپير نيز نمونه ي ديگري از تريلوژي است.قانون سه وحدتقراردادي در ساختار نمايشي است كه از دوران رنسانس فراگير شد ومطابق آن تراژدي بايد داراي وحدتزمان،مكان و كنش باشد. وحدت زمانبه اين معناست كه زمان نمايشي نبايد بيش از يك روز باشد. وحدت مكان به معني اين است كه كنش نمايش بايد در يك مكان رخ دهد. وحدت كنش به معني شكل گيري نمايش حول يك شخصيت محوري يا اصلي است.شخصيت اصلي يا قهرمان ) Protagonis(دراصل نخستين بازيگر يابازيگر اصلي نمايش يونان باستان بود شخصيت محوري يا قهرمان نمايش است كه رويداد نمايش حولوي شكل مي گيرد و در مقابل ضدقهرمان قرار دارد.شخصيت نوعي يا تيپيك )typic(شخصيت نمايشي است كه پيش از آن كه نمايانگر يك شخصيت منحصربه فرد باشد، بيانگر يك طبقه يا قشر يا گروه خاصي است.گاه شخصيت تيپيك، شخصيت محوري نمايش مي شودمانند نمايشنامه ي "خسيس " اثر موليرضدقهرمان )antagonist(شخصيتي كه رقيب شخصيت اصلي يا قهرمان نمايش است و كشمكش بين آن نقش مهمي در نمايش ايفا مي كند. مانند شخصيت"اياگو"در نمايشنامه ي"هملت" اثرشكسپيرضدنمايش )anti – theatre(پرهيزآگاهانه از تمهيدات و شيوه هاي قراردادي نمايشي براي ايجاد هزل. اين روش بيش از همه توسط نمايشنامه نويسان پوچي )آبزرد( همچون اوژن يونسكو،ساموئل بكت، ادوارد آلبي به كار گرفته شد.قصه خوانينقالي داستان هاي حماسي يا عشقي كه در برابر جمع انجام مي شود.قواليخواندن يا نقل گفته هاي شاعران به صورت آواز و گاه همراه با يك ساز در برابر جمع.كابوكي)kabuki(نوعي نمايش ژاپني.كاتاكالي)catakali(نوعي نمايش هندي.گفتگوي با خود )Soliologuy(گفتگوي يك شخصيت نمايش باخودش،هنگامي كه بر روي صحنه تنهاست. از اين روش براي بيان انديشه ها و احساس شخصيت نمايش به زبان بلند استفاده مي شود. نمونه ي مشهور اين شگرد،قطعه ي "بودن يا نبودن"در نمايشنامه ي هملت اثر شكسپيراست.نقاليروايت و نقل رويداد يا داستاني توسط شخصي به نام نقال دربرابر جمع. در نقالي تأكيد بيش از همه بر نحوه ي بيان و نقل روايت است كه بتواند بيشترين تأثير را بر مخاطب داشته باشد. نقال تمام توانايي بدني و صداي خود به كار ميگيرد تا حس روايت را به شنونده منتقل كند.گاه نقالي با ساز وآواز همراه مي شود .فاصله گذارياين نظريه را كه درباره ي شيوه و سبك خاصي از نمايش است،برتولت برشت نمايشنامه نويس معاصرآلماني مطرح كرده است. وي با ارائه اين نظريه به مقابله با انديشه سنتي تماشاخانه كه آن را محلي براي افسون تماشاگر و فريب او مي دانست، برخاست. اوخواستار حضور تماشاگر در تماشاخانه به عنوان داور بود و ميكوشيد حتي المقدور او را ز درگير شدن با احساساتي با صحنه دور نگه دارد. برشت عقيده داشت كه هر آنچه در صحنه است بايد به ديده ي انتقادي نگريسته شود و انديشه ي تماشاگر بايد كنجكاو و بيدار نگاه داشته شود.نظام استانيسلاوسكييك شيوه ي بازي واقع گرا كه استانيسلاوسكي بنيان نهاد و بر بازيگر تأكيد دارد. وي بر آموزش، انضباط و دانش شخص بازيگر در تصوير كردن شخصيت نمايش تا آنجاكه واقعي و باوركردني به نظر برسد، تأكيد بسيار داشت. شيوه ياو در بسياري از مراكز آموزشي به كار گرفته مي شود.آوان گارد )Avant- garde(واژه فرانسوي به معني پيشتاز يا پيشرو. اين اصطلاح به هنرمنداني اطلاق مي شود كه ويژگي آثارشان همانا جسارت نامتعارف آنها در بيان ايده ها و عقايدي است كه زباني نو يافته است.از اين اصطلاح براي توصيف سبك هاي مختلف مدرنيستي همچون دادائيستي، سورئاليستي و.. استفاده مي شود.
Posted on: Fri, 09 Aug 2013 13:47:18 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015