امشب، پشت فرمان به تو فکر می کردم. - TopicsExpress



          

امشب، پشت فرمان به تو فکر می کردم. نمی دانم چقدر رابطه ی ما یکطرفه است اما میدانم که تو خدای نگه داشتن روابط یکطرفه ای. راستش را بخواهی من علیرغم اینکه زیاد به گوشم خوانده اند که باید از خدا ترسید از تو زیاد نمی ترسم چرا که موجودات نجیب ترس ندارند و من با اینکه تو را هرگز ندیده ام باور دارم که نجابت مثال زدنی ای داری. همچنین من فکر می کنم که تو باید یک نوع لوتی صفتی مخصوص به خودت را داشته باشی بطوری که من تو را اینطور تصور میکنم که روی یک صندلی ای نشسته ای و از آن بالا به زندگی من نگاه می کنی درحالی که آخر ماجرا را می دانی و برای همه ی ندانم کاری های من حرص می خوری و دستت را در حالی که از شدت دلخوری مشت کرده ای، بارها و بارها روی دسته ی آن صندلی کوبیده ای و زیر لب به من گفته ای:"لعنتی". اما هرگز لعنتم نکرده ای. من حتی فکر میکنم که حتی تو هم نیاز داری که بخوابی اما خواب تو مثل خواب مادرها سبک است. هنوز صدای من در نیامده بیدار شده ای و از نگاهت می شود این کلمه را خواند:"جونم؟" و آماده بوده ای که هرچه را که می خواسته ام را برایم فراهم کنی. هر چند که درست قبل از اینکه بخوابی از بی قیدی های من در مقابل نعمت هایت دلخور بوده ای و یک نفس عمیق کشیده ای و در بازدم، زیر لبت گفته ای:" ای بی معرفت" و بعد خوابیده ای . خسته ات کردم خدایا، بخواب رفیق لوتی صفت نجیبم. آنقدر به من لعنتی بی معرفت خوبی کن که بترسم که بمیرم و قرار باشد با تو چشم توی چشم شوم. برای آن لحظه دستانم خالی است و شاید جهنمی که می گویند همین باشد: چشم توی چشم شدن با کسی که یک عمر عاشقت بود و هر شب با درد بی معرفتی های تو خوابید. بخواب لوتی که شرمندگی از مرگ هم بدتر است.
Posted on: Sat, 22 Jun 2013 20:18:13 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015