بخش يازدهم: آمريکاى پس از جنگ " ما مى - TopicsExpress



          

بخش يازدهم: آمريکاى پس از جنگ " ما مى بايست دنيايى نوين بسازيم ، دنيايى بس بهتر، دنيايى که در آن بزرگى فناناپذير انسان مورد احترام باشد." پرزيدنت هرى ترومن ، 1945 . توافق عمومى و تغيير ايالات متحده بر امورات جهانى در سالهاى پس از جنگ جهانى دوم حکمفرما بود. کشور، که در جدال عظيمى پيروز گشته بود، در حاليکه سرزمين اصلى از حملات جنگ بى آسيب مانده بود، از هدف خود در داخل و خارج کشور اطمينان يافت. رهبران آمريکا مايل به حفظ ساختمان دمکراتيکى بودند که با هزينهً گزافى از آن دفاع کرده بودند و همچنين مى خواستند فوايد اين موفقيت و کاميابى را تا حد امکان با بقيه تقسيم کنند. براى آنها، همچون براى ناشر مجله تايم(TIME) هنرى لوس (Henry Luce)، اين قرن " قرن آمريکا" بود. براى مدت 20 سال، بيشتر آمريکائيان اين روش مطمئن را پيش گرفتند. آنها نياز به يک ايستادگى قوى در برابر اتحاد شوروى در جنگ سرد که بعد از 1945 آغاز شد را پذيرفتند. آنها با رشد حاکميت دولت موافقت کرده و از مفاد کشور رفاه ، که نخست در طول "نيو ديل (New Deal- سيستم سياسى – اقتصادى روزولت ) " نوشته شده بود ، حمايت کردند. آنها از کاميابى هاى پس از جنگ که سطح نوينى از دولتمندى و وفور را در آمريکا ايجاد کرده بود لذت مى بردند. ولى بتدريج برخى از آمريکائيان شروع به زير سئوال بردن فرضيات سلطه گرى در رابطه با زندگى آمريکا کردند. مشکلات در جناحهاى مختلف رضايت عمومى را خدشه دار کرد. در دهه 1950 ، آمريکائى هاي-آفريقائى الاصل نهضتى را آغاز کردند که بعد ها گروه هاى اقليت ديگر و زنان نيز بدانها پيوستند، که بر طبق آن تقاضاى سهم بيشترى از اين روياى آمريکا داشتند. در دهه 1960 ، دانشجويان فعال در صحنه سياست بر ضد نقش مملکت در خارج ، بويژه در جنگ فرسايشى ويتنام تظاهرات براه انداختند و بدين ترتيب يک نسل جوان ، وضع طبيعى و کنونى ارزش هاى آمريکا را به مبارزه طلبيد. آمريکائيان از هر گوشه و کنارى در صدد تثبيت توازن جديد در آمريکا بر آمدند. اهـداف جنگ سـرد جنگ سرد مهمترين مسئله سياسى دوران پس از جنگ بود . جنگ سرد با عـدم موافقت طولا نى بين آمريکا و شوروى حاصل شد. در سال 1918 ، نيروهاى آمريکا در دخالت نيروهاى متفقين در روسيه به نفع نيروهاى ضد بلشويک دست به عمل زدند. رسميت شناسى آمريکا از رژيم بلشويک در سال 1933 بدست آمد . حتى در آن موقع هم ، شک و ترديد بر آن مستولى بود . در طى جنگ جهانى دوم ، دو کشور خود را متفق يافته و از اين رو اختلافات خود را در روياروئى با تهديد نازيسم به کنار گذاشتند. با پايان جنگ، خصومت مجددأ آغاز شد. ايالات متحده اميد داشت تا با ديگر کشورها ، ايدهً آزادى ، مساوات و دمکراسى خود را شريک شود. با بقيه جهان در آشوب ، دست و پنجه نرم کردن با جنگهاى داخلى و امپراطوريهاى در حال در هم پاشيدن ، کشور اميد داشت که راهى براى تـثـبيت يابد تا تجديد مجدد صلح را ممکن سازد. آمريکا ، که قادر به فراموش کردن فکر وخيال رکود بزرگ (Great Depression) ( 1940 - 1929 ) نبود، اکنون موقعيت آشناى خود در رابطه با بازرگانى آزاد به راه مى انداخت و در صدد بود تا کليه موانع بازرگانى را برداشته تا هم بازا رهاى نوينى براى محصولات صنعتى و کشاورزى آمريکا باز کند و هم ممالک اروپاى غربى را قادر سازد تا از صادرات خود جهت رشد اقتصادى بهره جسته و اقتصاد کشورهايشان را از نو بسازند. اعتقاد بر اين بود که کاهش موانع بازرگانى، رشد اقتصادى را در کشور و خارج ترويج داده و باعث تثبيت بين دوستان و همکاران آمريکايى مى شود. اتحاد شوروى، برنامه هاى خود را داشت . سنت تاريخى دولت مطـلقه و مرکزى شوروى با تاکيد آمريکا بر دمکراسى مخالفت داشت. ايد ئولوژى مارکسيست لنـينـيست در طول جنگ بکنار رفته ولى هنوز خط مشى سياسى شوروى را هدايت مى نمود. اتحاد شوروى که از بابت جنگ خانمانسوز ، 20 ميليون از شهر وندان خود را از دست داده بود، هدفش بازسازى و حفاظت خود از وقوع مجدد چنين نزاع وحشتناکى بود. اتحاد شوروى بويژه نگران حمله ديگرى از سوى غرب به منطقه اش بود. با دفع تجاوز هيتلر ، روسها مصمم بودند تا از وقوع چنين حمله اى جلوگيرى کنند. اتحاد شوروى اکنون تقاضاى مرزهاى " حفاظتى " و رژيم هاى طرفدار اهداف خود در اروپاى شرقى را مى کرد. ولى آمريکا بعنوان يکى از اهداف جنگى خود، بازگشت مجدد استقلال و خود مختارى لهستان ، چکسلواکى و کشورهاى ديگر اروپاى مرکزى و شرقى را اعلام کرده بود. رهـبـرى هـرى ترومن هرى ترومن پيش از پايان جنگ و پس از روزولت به پست رياست جمهورى رسيد. مردى متواضع که پيش از آن بعنوان سناتور دمکرات ميزورى خدمت کرده بود و سپس به پست معاونت رياست جمهورى انتخاب شده بود، نخست احساس کرد که براى فرماندارى کشور آمادگى لازمه را ندارد. روزولت در مورد مسايل پيچيدهً پس از جنگ با او به سخن ننشسته بود و در ضمن تجربه بسيار اندکى در رابطه با امور بين المللى داشت. او به يکى از همکاران سابق خود گفته بود: " من به اندازه کافى براى اين شغل بزرگ نيستم." ولى ترومن به سرعت به اين مبارزات نوين پاسخ داد. او بسرعت و آنى مايل بود تا در مورد مسايلى که با آن مواجه مى شد تصميم گيرد. تابلويى روی ميز کاخ سفيد او ، که از آن موقع به بعد در سياست آمريکا نيز شهرت يافته، چنين مى گفت: " اجتناب از مسئوليت اينجا خاتمه می يابد." و اين نشان دهنده اين بود که او مايل بود که مسئوليت تمامى تصميمات خود را به دوش گيرد. قضاوت او در رابطه با پاسخ به اتحاد شوروى، تأثيرى مهم در دوران اوليه جنگ سرد داشت. مـبـدأ جنگ سـرد جنگ سرد که از اختلافات بين وضعيت جهان پس از جنگ ، بوجود آمده بود، باعث سوء ظن و عدم اعتماد بين آمريکا واتحاد شوروى شد. اولين اين منازعات بر روى موضوع لهستان رخ داد. مسکو دولتى تحت نفوذ شوروى را خواستار بود ؛ واشنگتن مايل به يک دولتى مستقل و نماينده که مدل غرب را دنبال ميکند، بود. کنفرانس فوريه 1945 يالتا ، منجر به موافقت وسيع و جامعى شد که کاملأ جهت تعبيرات گوناگون مستعد بود. در ميان وعده هاى اين کنفرانس، انتخابات " آزاد و بدوم قيد و شرط" در لهستان بود. ترومن در اولين ملاقات خود با وزير امور خارجه شوروى ويا چسلوو مولوتوف (Vylacheslav Molotov) ، قصد خود را جهت موضع محکم خود بر خود مختارى لهستان اعلام کرد و به ديپلمات روسى لزوم اطاعت از پيمان يالتا را خاطر نشان ساخت . وقتى مولوتوف اعتراض کرد که " هرگز کسى در زندگى با من اينگونه سخن نگفته است." ترومن پاسخ داد : " به توافق نامه خود احترام بگذاريد و با شما اينطور سخن گفته نخواهد شد." مناسبات دو کشور از آن به بعد رو به وخامت گذاشت. در طى ماههاى پايانى جنگ جهانى دوم ، نيروهاى شوروى تقريبأ تمامى اروپاى مرکزى و شرقى را در اشغال خود داشتند. مسکو از قدرت نظامى خود استفاده کرد تا به حمايت از کوششهاى احزاب کمونيست در شرق اروپا بر آمده و احزاب دمکراتيک را در هم کوبد. احزاب کمونيست متصل به مسکو بسرعت حوزه نفوذ و قدرت خود را در تمامى کشورهاى منطقه گسترش دادند که با کودتاى چکسلواکى در سال 1948 به اوج خود رسيد. اظهارنظرهای عمومى بود که آغاز جنگ سرد راتعيين نمود. در سال 1946 ، استالين اعلام داشت که صلح جهانى " تحت گسترش و توسعه کاپيتاليستى کنونى و اقتصاد جهانى "غيرممکن است. وينستون چرچيل ، نخست وزير انگليس در دوران جنگ، سخنرانى مهيجى را در فولتون ميزورى، در حاليکه ترومن در روى صحنه کنار دست او نشسته بود ابراز داشت. چرچيل گفت: " از استتين (Stettin) در درياى بالتيک گرفته تا تريسته (Trieste) در درياى آدرياتيک ، پرده اى آهنين بر فراز قاره کشيده شده است." او اعلام داشت که بريتانيا و آمريکا مى بايست دست به دست يکديگر داده تا جلوى تهديد شوروى را بگيرند. سدنفوذ سدی در مقابل نفوذاتحاد شوروى ، خط مشى آمريکا در سالهاى پس از جنگ شد. جرج کنان(George Kennan)، يک مقام عاليرتبه در سفارت آمريکا درمسکو روشى جديد را در يک تلگرام طولانى که در سال 1946 به وزارت کشور فرستاد، شرح داد. اونتايج تجزيه و تحليل هاى خود را پس از بازگشت خود به کشور در مقاله اى که تحت امضاى "X" در جريدهً بسيار معتبر " امور خارجى " به چاپ رسيد بيان کرد. کنان با اشاره به احساس ناامنيتى سنتى روسيه خاطر نشان ساخت که اتحاد شوروى ، موضع خود را تحت هيچ شرايطى نرم نخواهد ساخت. او نوشت که مسکو " بشکلى متعصبانه بر اعتقاد اينکه با آمريکا ، هيچ گونه سازش دائمى وجود نخواهد داشت، و اينکه شايسته و لازم است که توازن داخلى جامعه ها بهم بخورد، ايستاده است . فشار مسکو جهت بسط قدرت مى بايست از طريق" سدهاى نفوذى استوار و هوشيارانه در مقابل تمايلات توسعه طلبانه روسيه ..." متوقف شود. اولين کاربرد برجسته سدنفوذ در منطقه مديترانه شرقى رخ داد. بريتانيا مدتها بود که از يونان، جائيکه نيروهاى کمونيست در جريان يک جنگ داخلى تهديدى بر سلطنت حاکم شدند ، و همچنين در ترکيه جائيکه اتحاد شوروى درخواست اختيارات انحصارى منطقه اى کرده و همچنين مايل بودند که در بوسپروس (Bosporus) پايگاههاى دريائى بنا کنند، پشتيبانى ميکرد. در سال 1947 ، بريتانيا به ايالات متحده اعلام کرد که ديگر قادر به ادامه چنين کمکى نيست. وزارت کشور آمريکا بسرعت نقشه اى را براى کمک وپشتيبانى از سوى آمريکا طرح ريزى نمود. رهبران سنا منجمله سناتور آرتور واند نبرگ (Arthur Vandenberg) به ترومن گفتند که حمايت براى چنين مداخله اى تنها وقتى ممکن است که او مايل باشد تا " کشور را به طرز وحشتناکى بترساند." ترومن آماده چنين کارى بود. او در بيانيه اى که بعدها به دکترين ترومن مشهور شد گفت: " من معتقدم که خط مشى ايالات متحده باشد بايد اين باشد که بايد از مردم آزادى که تحت اقليت هاى مسلح تحت اطاعت يا زير فشار خارجى آورده شده اند حمايت کرد." بر طبق همين اعلاميه او از کنگره آمريکا خواست تا 400 ميليون دلار کمک اقتصادى و نظامى جهت کمک به يونان و ترکيه مهيا سازد و چنين هم شد. با اين وجود، ترومن بالشخصه و جامعه آمريکا براى اين پيروزى بها پرداختند. ترومن جهت منطقى جلوه دادن کمک آمريکا در رابطه با سياست سدنفوذ، تهديد شوروى را براى آمريکا بزرگتر جلوه داد ،در عوض، بيانات او باعث موجى از احساسات ضد کمونيستى در سراسر کشور شد و زمينه را براى ظهور مک کارتيسم (McCarthyism) فراهم ساخت. سدنفوذ همچنين کمک اقتصادى جامعى جهت کمک به بهبود اروپاى غربى جنگ زده را ايجاب مى کرد. ايالات متحده با وجود کشورهاى منطقه که از لحاظ اقتصادى و سياسى بى ثبات مانده بودند، از اين هراس داشت که احزاب کمونيست محلى که تحت نظر مسکو اداره مى شوند، از سابقه مقاومت خود در برابر نازى ها استفاده کرده و به قدرت رسند. وزير کشور جرج مارشال اظهار داشت که کارى مى بايست صورت گيرد براى آنکه مريض در حال غرق شدن است و دکترها در انديشه اند. " مارشال سابقأ بالاترين رتبه افسرى را در نيروهاى مسلح آمريکا داشته و بعنوان سازمانده اصلى پيروزى نظامى آمريکا در جنگ جهانى دوم محسوب مى شد. در اواسط سال 1947 ، مارشال از کشورهاى اروپائى تحت زحمت خواست که برنامه اى را که هدفش " نه فقط عليه يک کشور و يا دکترين مخصوص بلکه عليه گرسنگى ، فقر، بيچارگى و هرج و مرج باشد وضع کنند." اتحاد شوروى در اولين جلسه اين برنامه ريزى حضور يافت ولى سپس بجاى تقسيم اطلاعات اقتصادى منابع و مشکلاتش و تسليم آن به کنترل غربى ها در عوض کمک غرب، ترجيح به ترک جلسه داد. 16 کشور باقيمانده بر روى تقاضايى کار کردند که نهايتأ منجر به 17 هزار ميليون دلار به مدت 4 سال شد. در اوايل سال 1948، کنگره رأى به حمايت مالى بهبود اقتصادى اروپا داد که اساسأ " طرح مارشال (Marshal Plan)" بود و عمدتأ بعنوان يکى از موفق ترين طرحهاى خط مشى خارجى آمريکا در تاريخ بشمار ميرود. آلمان پس از جنگ به چهار منطقه تحت اشغال آمريکا ، شوروى ، انگيس و فرانسه در آمده بود و پايتخت سابق آلمان برلين، که خود به چهار قسمت تقسيم شده بود ، نزديک مرکز منطقه شوروى بود. ايالات متحده، بريتانيا و فرانسه تبديل مناطق خود را به يک جمهورى خود مختار و مستقل مورد بحث قرار دادند. اما اتحاد شوروى مخالف با نقشه هايى بود که آلمان را متحد سازد و مباحثات در سطح وزيران اين 4 قدرت در آلمان به شکست انجاميد. وقتى که قدرت هاى غربى اعلام نمودند که قصد در تشکيل يک کشور فدرال مستحکم در حصار منطقه خودشان دارند، استالين پاسخ منفى داد. در 23 ژوئن 1948 ، نيروهاى شوروى راه هاى منجر به شهر برلين را مسدود کردند و تمامى جاده ها و خطوط آهن را از سوى غرب بستند. رهبران آمريکا از اين هراس داشتند که از دست دادن برلين مقدمه اى براى از دست دادن آلمان و در پايان به از دست دادن کل اروپا منجر مى شود. از اين رو، در يک نمايش قاطعانه ازسوئ متفـقين که بنام پل هوايى برلين (Berlin Airlift) مشهور است، نيروهاى هوايى متفقين شروع به پرتاب محموله هاى هوايى برفراز برلين شدند. هواپيما هاى آمريکا ، فرانسه و انگليس قريب به000 , 250, 2 تن محموله از جمله غذا و ذغال سنگ را به برلين سرازير کردند. استالين پس از 231 روز و 264, 277 پرواز ، انسداد برلين را برداشت. سلطه شوروى بر اروپاى شرقى زنگ خطرى براى غرب شد. ايالات متحده رهبرى کوشش هاى مبنى بر تشکيل يک اتحاد نظامى در جهت اعمال فشار اقتصادى به منزله راهى در زمينه سد نفوذى را بعهده گرفت. در سال 1949، ايالات متحده و 11 کشور ديگر سازمان اتحاديه آتلا نتيک شمالى ( North Atlantic Treaty Organization(NATO) ) را تشکيل داد که اتحاديه اى است بر اساس امنيت مشترک : حمله و تهاجم عليه يکى از اعضا به منزله حمله به تمامى اعضا محسوب شده و از اين رو با قدرت لازمه بر ضد آن مقابله خواهد شد. سال بعد، ايالات متحده اهداف دفاعى خود را به روشنى اعلام کرد. شوراى امنيت ملى (National Security Council) مشغول بررسى کامل خط مشى دفاعى و خارجى آمريکا شد. حاصل اين مرور جامع، بيانيه ای بنام NSC-68 ، به منزله جهتى نوين در خط مشى ايمنى آمريکا به حساب مى آيد. اين مدرک بر اساس اين فرضيه که " اتحاد شوروى در صدد قبض کنترل تمامى دولت ها و کشورها در هر زمان که براى او مقدور است مى باشد" متعهد شد که آمريکا به تمامى کشورهاى متحد در هر نقطه دنيا که به نحوى از سوى تجاوز و حمله شوروى تحت خطر قرار گيرند - کمک خواهد نمود. ايالات متحده همچنين بطرز قابل توجهى بودجه نظامى و دفاعى خود را افزايش داد تا بتواند بر عليه تهديدات شوروى برعليه حضور اروپا ، آمريکا ، انگليس در برلين غربى بايستد.
Posted on: Sat, 20 Jul 2013 08:13:40 +0000

Trending Topics



t:30px;">
I got tagged in some thing about 15 movies that stuck with you. Im
K&L Supply Steel Stick On Wheel Weights - Chrome - 5g.
THURS MIXED NETBALL - 1 week to go until finals time and still a
••√√বিশ্বের ক্ষুদ্রতম

Recently Viewed Topics




© 2015