كارگران با ماركسيزم مبارزه - TopicsExpress



          

كارگران با ماركسيزم مبارزه ميكنند تاريخ: ٩ سرطان ١٣٦٤ نويسنده: استاد سيدرسول شهيد بسم الله الرحمن الرحيم دشمنى ها ريشه دارد بعد از سپرى شدن مدت بيش از سى و پنج سال عمر كمونيزم و رژيم هاى تحميلى بر ممالك اروپاى شرقى، منجمله پولند Poland (لهستان)بار ديگر صداى اعتراض از كارخانه كشتى سازى گداسنكGdańsk Shipyard بلند شد و شعار ( ما نان و آزادى ميخواهيم ) را سرودند، به اين ارتباط اعتصابيون پولند ميگفتند كه (سالهاست ما را به بهشت موعود اميدوار ساخته اند. زياد تر از نيم قرن است كه در اين راه مليونها كشته و قربانى داده اما آنچه به مشاهده ميرسد اين است كه ما تا هنوز قادر به بدست آوردن يك لقمه نان نيستم ، ما تا هنوز يك زندگى مطمئن نداريم ، فلهذا همه آنچه گفتند يك فلسفه بود كه ما را از بدبختى ها به بدبختى ها رهنمائى كرد، اين گفته هاى اعتصابيون حالت رنج آور طبقات تحت ستم را ترسيم نموده علت قيامهاى را تشريح مينمايد كه در صبحگاه شانزدهم دسمبر ١٩٨٠ درگدانسك صورت گرفت، آواز اعتراض بر ضد نظام و رژيم تحميلى بلند و برق آسا در سراسر پولند طنين انداز شد همه به يك آواز تقاضأ نمودند ( ما نان، آزادى و صلح ميخواهيم و آروز داريم در هر تصميم گيرى منافع كارگران و محرومين پولند رجعان داشته باشد، ما نبايد به عواض همبستگى وابسته باشيم.) در واقع علت اصلى بدبختى هاى مردم پولند در پهلوى نظام غير فطرى كمونيزم استعمار روس بود،كه در طول تاريخ بر اين ملت تاخته، گل و خاك پولند را ضم امپراطورى ساخته اند و زمانى خواسته اند با بقدرت رسانيدن رژيم دست نشانده بر مردم حكمرانى نمايند، ١٥١٢ الى ١٥٢٢جنگهاى خونين بين پولند و روسيه تزارى پيوست كه علت آن ادعاى ملكيت تزار بر مناطق روس نشين پولند بود، روس در اين جنگ به پيشرفت هاى نائيل آمدند و منطقه Smolensk را از پولند متزع و به امپراطورى روس ملحق ساختند، ١٥٣٤/١٥٣٦ نيز جنگهاى شديد بهمين علت در گرفت، نزاع هاى شديد بين پولند، روسيه و سويدن بر سر موضوعات اراضى مورد ادعاى خود را تصاب شوند تا اينكه در سال ١٥٥٧ روسها بر پولند حمله نموده و سويدن منطقه Estonia را اشغال نمود، در سال ١٥٦١ پولندى ها منطقه ليونيا Livonia را بدست آوردند ليكن روسها در سال ١٥٦٣ يك حصه اين منطقه را از اشغال پولندى ها خارج ساختند، سياست توسعه طلبانه تزارها خواهى نخواهى با عكس العمل ساير ممالك اروپائى مواجه شدنى بود، پيشرفت هاى روسيه در بالكان آستريا Austria (اتريش)را وادار ساخت جلو پيشروى هاى روس را بگيرد لذا هر در جانب بحالت جنگ در آمدند، چون فريدريك كبير تزار روس نميتوانست با تشنج و مقابله حدود روسيه را توسعه بخشد با آستريا Austria (اتريش)راه تفاهم را در پيش گرفت و با هم توافقنمودندپولندPoland را بين خود تقسيم نمايند، اين عمل در پانزدهم آگست ١٧٧٢ صورت گرفت كه روسها مناطق ساكنى. روسها سفيد و دنيپر Dnieper و Dvina را كه يك مليون و هـشتصد هزار نفوس داشت متصرف شدند، روسيه سرخ، گاليسيا، پولودياى غربى، يك حصه كراگو باداشتن در مليون و هـفصدهزار نفوس بر علاوه لمبرگ نصيب آستريا شد،مناطق روس نشين پولند به استثنأ دانزيك Danzeek و تورن Tourane با نفوس ٤١٦٠٠٠ به دست روس افتيد، به اين ترتيب پولند حصه سوم خاك و نصف نفوس أش را از دست داد. در ٢٣ جنورى ١٧٩٣ پولند بار ثانى بين روسيه و پروس تجزيه گرديد گرچه كاترين Catherine the Great ملكه روسيه نسبت به انقلاب گير فرانسه بدبين بود اما نميخواست كه خود دا درگير سياست اروپأ ساخته به مخالفت و دشمنى آنها بپردازد بلكه بر عكس خواست از طريق غير نظامى به توسعه روسيه بپردازد لذا تجزيه پولند بهترين راه بود. در ٢٤ اكتوبر ١٧٩٥ پولند براى بار سوم تجزيه گرديد كه روسها قسمت اعظم خاك پولند را متصرف شدند و به سمت اروپأى مركزى به پيشرفت خود ادامه دادند، كاترين با بدست آوردن سرزمينهاى حاصل خيز پولند نقش مهمى در سياست بازيهاى سياست پولند بازى كرد، اروپأ بعد از معاهده وياناVienna در سال ١٨١٥ شاهد ديگر بيشترى گرديد در اين وقت الكسندر Alexandra تزار روس بود و بار ديگر قسمتى از خاك پولند را بدست آورد، چون پولندى ها در تلاش تصرف سرزمينهاى از دست رفته شان بودند بناً به مبارزات دامن گيرى پرداختند تا اينكه در ١٨٦٣ به يك اغتشاش سراسرى دست زدند، چون پولند اردوى منظم نداشت آزادى خواهان به مشكل، چريكى ميجنگيدند، اين ناآرامى ها حتى به داخل مرز هاى روسيه سرايت كرد و باعث زنده ساختن احساس آزادى خواهى رعاياى آن سرزمين گرديد. دامنه تعرض و دفع آن ادامه داشت پولند در حد وسط تجاوز گران شرق و غرب اروپأ حيثيت دانه گندم بين دو سنگ آسياب را داشت، هر كه خيال توسعه جوى بر سر ميپرورائيد اشغال پولند را هدف اصلى و اولى خود قرار ميداد، اما مردم پولند بعد از مبارزات پيگير توانستند در ١٩١٨ به پاى خود بايستند و توان الحاق سرزمينهاى از دست رفته شانرا در يابند، بلسودسكى Pilsudski رهبر جديد پولند در خيال تشكيل سرحدات اصلى پولند شد و خواست تمام مناطق غصب شده را آزاد سازد، به نظر أو روسيه عامل اصلى ضعف و ناتوانى پولند و تجزيه هاى مكرر آن بود لذا أو در قدم اول خواست سرحداتش را با روسيه تثبيت نمايد، در ماه مى ١٩٢٠لشكر پولند بر يوكرائين Ukraine هجوم برده شهر كيف را متصرف گرديد اما بالشويكها به حمله متقابل دست زده علاوه بر آزاد ساختن شهر كيف در داخل خاك پولند به پيشروى پرداختند و خود را تا نزديكى هاى وارسا Warsaw رسانيدند اما بلآخره معاهده ريگ در ١٨ مارچ ١٩٢١ سرحدات ما فى بين المملكتين را تعيين و تثبيت نمودند، به اساس اين معاهده مناطق بيلورشيا Byelorussia و يوكرائين به پولند تعلق گرفت، پلسودسكى Pilsudski در ١٩٣٥ فوت كرد و جانشينانش توانستند استقلال پولند را حفظ نمايند، اما بعد از آنكه خطر نازى Nazi (آلمان نازی یا رایش سوم که به طور رسمی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۳ رایش آلمان و بعد از ۲۶ ژوئن ۱۹۴۳ رایش آلمان بزرگ خوانده میشد به حکومت آلمان در دوران بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ اطلاق می‌شود که دولت آدولف هیتلر تا سال ۱۹۴۵ میلادی در آن کشور در رأس حکومت بود. در این دوران، کشور آلمان تحت حکومت حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان به رهبری آدولف هیتلر به عنوان صدراعظم و پیشوا بود. وی از سال ۱۹۳۴ رهبر حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان شد. پس از روی کار آمدن نازی‌ها در سال ۱۹۳۳، نام رسمی آلمان تغییر نکرد و «رایش آلمان» (به آلمانی: Deutsches Reich) یا «رایش سوم» که از سال ۱۸۷۱ بود، باقی ماند. )بصورت جدى متوجه پولند شد وضع به وخامت گذاشت، يك مليون و هفتصد هزار سرباز نازى در اول دسمبر١٩٣٩ بر پولند هجوم آورد و ستالين نيز به اين عمل دست زد، پكت مخفى نازى بالشويك در اگست ١٩٣٩ به استقلال پولند پايان بخشيد و هر دو متجاوز روسى USSRو آلمانى Germany پولند را بين شان تقسيم نمودند، آلمانيها Germans ٣٢٠٠٠ ميل مربع و روسها ٧٧٦٢٠ ميل خاك پولند( لهستان) را جزء قلمرؤ خود اعلان نمودند. بعد از شكست قطعى هتلر Adolf Hitler در جنگ جهانى دوم روسيه مالك الرقاب بلا متنازع پولند گرديد و ستالين بلا درنگ به تشكيل يك حزب جنگ جهانى دوم روسها در پولند حزب كمونيست را كه اساس مردمى نداشت تحت رهبرى ولادسلاو گوملكا Wladyslaw Gomulka به اقتدار رسانيد و اين حزب آله دست هجيمونست هاى كرملين قرار گرفت، مردم پولند كه در برابر روسها عقيده هاى عميق تاريخى داشتند و دست ستالين را در منكوب نمودن قيام ١٩٤٤ وارسأ دخيل و او را همكاربا هتلر ميدانستند، سخت به هراس افتيدند و حاضر نگرديدند با رژيم دست نشانده همكارى نمايند لذا مردم استقلال طلب و ملى گراى پولند(لهستان) آماده اطاعت از كرملين و ستالينزم نگرديدند، روسيه از دير زمان در پى اعمار ديوار مستحكم و پرده آهنين بين شرق و غرب اروپأ بود ايام بعد از جنگ اين فرصت را آماده ساخت نظام كمونيستى كه بر مردم شرق اروپأ تحميل شد جبراً بر ترور و دستگاه هاى پولسى اتكاء داشتند لذا دوره ستالينزم تاركترين دور تاريخ اروپاى شرقى را تشكيل ميدهد، ستالين براى متحقق ساختن خوابهاى تزارها به يك سلسله اقدامات سياسى، اقتصادى و نظامى دست زد كه هدف نهائى آن وابسته و متكى ساختن اين نظام هاى ممالك أقمار بر روسيه بود، رويدست گرفتن اين برنامه هاى ابتدائى ترين خواسته هاى مردم ممالك أقمار را ناديده گرفت و مواد مواد معرفى اهميت درجه ٢ و ٣ را بخود گرفت به اين ترتيب ريشه تنفر و انزجار در برابر بالشويزم تنومندتر شده ميرفت. بحث بيشتر در اين مورد در كتاب ( ابعاد سه گانه روس) صورت گرفته، رويدست گرفتن برنامه هاى دسته جمعى سازى مزارع پولند به نمونه روس بعد از بركنارى گوملكا از پست سكرتريت حزب در چهارم دسمبر ١٩٤٨ بر فقر و بدبختى هاى ناشى از دوران جنگ افزود، سيستم كالخوز در پولند رويكار شد و بر زارعين فشار غير متداول وارد ميشد كه بايد مواد غذائى را به نرخ ارزانتر تقديم نمايند، اين اقدامات نوكران كرملين باعث تقليل توليدات زراعتى جهت مواد خوراكى گرديد، توجه مؤكد ستالين به صنائع ثقيله و تلافى خسارات وارده جنگ جهانى دوم باعث شد قدرت خريد مردم كاهش يابد، آنها ٍقادر نبودند غذاى روزانه شان را به سهولت بدست آرند. مردم پولند در برابر اين فشار و ترور ستالين تسليم نشدند، كليسأ قدرت و استقلال أش را حفظ نمود، پولند نسبت به ساير ممالك اروپاى شرقى به مقاومت شديد تر دست زد، به درجه شدت كه استالينزم در هنگرى Hungary و چكوسلواكيا Czech Slovakia تطبيق شد به علت حساسيت هاى ضد روسى در پولند عمل شده نتوانست، در مارچ ١٩٥٣ ستالين از دنيا رفت و زنجيرهاى اسارت سست تر شد، به تعقيب مرگ استالين تظاهرات وسيع بر ضد استعمار روس در اكثر ممالك اقمار صورت گرفت، در مى ١٩٥٣ در پلزين Plzeň چكوسلواكيا و در أواسط جون اين سال در آلمان شرقى تظاهرات ضد روسى براه انداخته شد، تظاهرات آلمان از برلين Berlin شرقى آغاز و به سرعت برق سراسر آلمان شرقى را گرفت، سه سال بعد از مرگ ستالين در ١٩٥٦ جشن بين المللى جوانان در شهر وارسأ تجليل ميگرديد، درين جشن كه جوانان كمونيست فرانسهFrance،ايتاليا Italy ،المانGermany،انگلستان England وغيره نيز اشتراك ورزيده بودند، نسبت به هم سنان شان با در نبرداشتن لباس بهتر با زفقأ كمونيستى شان قابل مقايسه نبودند. تفاوت كلى در سطح زندگى غرب و أقمار روسيه مشهور بود. به نظر جوانان پولند مبارزه بر ضد ستالينزم به مفهوم برگشت به غرب و سرمايه دارى نبود بلكه آنها بايد داراى مطبوعات آزادى ميبودند كه رژيم نتواند به دروغ گويى بپردازد . بيدادگرى هاى غير موجه ستالين و طرح برنامه هاى مشترك و مشابه براى همه ممالك اقمار، مردم را شديداً در مضيقه زندگى قرار داده بود، دست مزدهاى نازل و نرخ هاى بلند به مردم اجازه نميداد عادى ترين مواد خوراكى را بدست آرند، اين همه مشكلات روزانه باعث شد در جون ١٩٥٦ در شهر پوزنان Poznan قيامى از طرف كارگران صورت گيرد اين شهر كه مركز نهضت مقاومت ضد نازى بود تجربيات تلخ در راه مبارزه استقلال طلبى داشتند، متعاقباً به تعداد پانزده هزار كارگر كارخانه انجنيرى سيگلسكى H. Cegielski – Poznań در بيست و هشتم جون به اعتصابى دست زدند، اين اعتصاب به تظاهرات وسيع مبدل شد، صدها هزار كارگر را به كوچه ها كشاند تا در مبارزات ضد دولتى سهم گيرند، قيام مذكور به علت عدم كفايت رژيم و ناسالم بودن برنامه هاى پلان شش ساله بود، در بين سال هاى ١٩٤٩/١٩٥٦ فيصدى درآمد فى نفر ٣٦در صد پائين و اكثريت فاميل هاى كارگران اين بود كه بايد رژيم بعد از تغذيه مردم پولند به برنامه ها و خواسته هاى كرملين تابع گردد، آنها نسبت به برنامه هاى كوميكان سخت ترين بدبين بودند. قيام پوزنان Poznań عالمگير بود، حتئ اعضأ حزب كمونست وقتيكه اوضاع را مشاهده نمودند و پتتيبانى مردم را از قيام دادند با اعتصابيون پيوستند زيرا نمى پيوستند خود را در برابر سيل مردم قرار دهند، به همين اساس بود كه حزب كمونست پولند در هفتمين اجلاس سران نظريات اصلاحى اعتصابيون را پذيرفت و آماده شد تا در سياست هاى اقتصادى دولت تجديد نظر نمايند. شعارگران اعتصابى ( نان، آزادى و پايان ديكتاتورى مطلق حزب و الغاى سلطه روس) بود. همينكه دولت قواى پوليس را مامؤر پراگنده ساختن اعتصابيون ساخت اولياى امور دريافتند پوليس هم با آنها همكار است لذا موفقيت كارگران حتمى جلوه گر شد و حزب كمونست پولند مجبور شد گوملكا را كه از وظيفه أش بركنار شده بود دوباره به حزب راه دادند تا از تجزيه حزب جلوگيرى بعمل آرند. پيروزى هاى كارگران پولند براى كرملين قابل تحمل نبود، باآنكه خروسچف Nikita Khrushchev در بيستمين كنگره حزب كمونست روسيه از استالينزم انتقادات بعمل آورد و مبارزه ضد ستالينزم را براه انداخته بود، حاضر نبود با كارگران پولند ( لهستان) كه تقريباً عين فكر را دنبال مى نمودند موافقت نمايد، قواى سرخ روسى و پولند در حال آماده باش در آمد و مردم پولند هم از طرف كميته هاى تنظيم اعتصاب مؤظف شدند خود را براى مقابله با دشمن آماده سازند، مردم لهستان بار ديگر انتظار براه انداخته يك جنگ آزادى خواه ملى را مى كشيدند. وقتيكه خروسچف اطلاع يافت (مردم پولند) آماده مقابله گرديده اند از تهاجم صرفنظر نمود و مجبور به تسليم اوضاع گرديد، در نزدهم أكتوبر October پلنيوم هشت حزب كمونيست پولند تشكيل جلسه داد و پشتيبانى اش را از و ملكا اعلان نمود لذا فرادى آن روز قواى سرخ به مراكز شان برگشتند، پيروزى أكتوبر كارگران لهستان، ضربه شديدى بر پيكر استعمار روس بود زيرا احساسات ضد روسى در محدوده پولند باقيمانده نميتوانست، در بيست و سوم اكتوبر در بؤداپست Budapest پايتخت هنگرى Hungary (مجارستان) تظاهرات به طرفدارى كارگران پولند براه انداخته شد، پوليس بؤداپست بر تظاهر كنندگان آتش كشيد وبه تعقيب آن قواى سرخ روسى بر هنگرى هجوم آورده خواستند با كنترول اوضاع در هنگرى از سرايت احساسات ضد روسى در ساير ممالك اقمار جلوگيرى بعمل آرند، تانكهاى قواى مهاجم نقاط حساس و ستراتيژيك هنگرى را اشغال نمود، اين اقدام روسها با عكس العمل شديد در پولند مواجه شد مردم پولند بار ديگر جهت إعلان همبستگى با تظاهر كنندگان مجارستان به خيابانها ريختند و بر تعمير ات روس حمله نمودند و شعارهاى ضد روسى در هر جاء سروده مى شد. مداخلات ستالين و طرفدارانش در أمور داخلى ممالك اقمار يكى از علل عمدهء بى ثباتى رژيم هاى اين ممالك بود، اشخاص وابسته، يكى بعد ديگرى تعويض شده ميرفتند_ بعد از آنكه قواى مهاجم يك حكومت ائتلافى حزب ديموكرات و اتحاد كاتوليك را به قدرت رسانيد از بؤداپست عقب كشيده نشد، ليكن دامنه مبارزات مردم هنگرى قطع نشده بود و رژيم مذكور را سرنگون ساختند لذأ در چهارم نؤمبر بار ديگر قواى مهاجم بر هنگرى ريخت كادر Cadar راه كه يكى از مهره هاى شناخته شده استعمار روس بود بر مسند قدرت نشاندند. سياست ( وابسته ساختن اقتصاد، سياست در أمور نظامى ممالك أقمار به روسيه) از طرف بازماندگان ستالين ميگرديد، اين سياست كه در تمام مراحل مشكلات داخلى ممالك أقمار را ناديده گرفته در پى (اكمال) همه جانبه بلوك شرق بوده است باعث پائين نگه داشتن سطح زندگى مردم اين ممالك گرديده است، در دوازدهم دسمبر ١٩٧٠ راديوى وارسأ Radiowy w Warszawie نرخ جديد مواد غذائى را اعلان نمود كه به أساس آن قيمت آرد شانزده در صد ١٦٪، بؤره (شكر) چهارده در صد١٤٪، گوشت هفده در صد ١٧٪ افزائيش يافت. در حاليكه مزد روزانه كارگران به حال اول اش باقى ماند، اين وضع كارگران پولند را در حالت ناگوار قرار داد لذا فرداى آن به تعداد تقريباً سه هزار كارگر كارخانه كشتى سازى لينن Lenin Shipyard واقع در شهر ساحلى گدانسك Gdańsk به سوى دفتر محلى حزب كمونست مارش نمودند، دفتر مذكور مورد حمله تظاهر كنندگان قرار گرفت و عده يى از تعميرات دولتى را آتش كشيدند. در پانزده دسمبر كارخانه كشتى سازى كميون پاريس در گدينا Gdynia دست از كار كشيدند، بهمين ترتيب ساير كارخانه ها در سراسر پولند دست به اعتصاب زدند، در اكثر مناطق كميته هاى كارگرى تشكيل شد واداره امؤر را بعهده گرفتند. چون اوضاع كاملاً وخيم شده بود و دولت از عهده اجراى امؤر و خاموش ساختن كارگران بدر شده نميتوانست، كميته مركزى حزب كمونست پولند در بيستم دسمبر تشكيل جلسه داده گوملكا Władysław Gomułka را از وظيفه اش بركنار و ايدوارد گيركEdward Gierek را عوضش بحيث منشى عمومى حزب كمونست پولند برگزيدند. اوضاع ظاهراً خاموش شد اما بعد از سپرى شدن عيد ميلاد مسيح Christmas ٣٠/٢٥ دسمبر كارگران اعتصاب شانرا از سر گرفتند زيرا بلند رفتن نرخ ها فقط علت ظاهرى قيام را تشكيل مى داد، آنچه آنها واقعاً ميخواستند، تغير در نظام مملكت و اصول ادارى بود كه در آن كارگران هيچ سهم و نظرى نداشتند، اعتراض كارگران براين بود كه آنها نميخواستند (حكومت كارگرى) به (حكومت بر كارگر) مبدل گردد و در سياست هاى اقتصادى مملكت منافع بلوكى نسبت به خواسته هاى مبرم مردم پولند رحجان داشته بأشد. در أواخر جنورى ١٩٧١ اعتصاب كارگران بار ديگر از كارخانه وارسكى Warski آغاز يافت و ساير كارخانه ها نيز با آنها پيوستند، كميته ادارى راديكال تر از كميته هاى يك ماه قبل تشكيل شده خواهان انتخابات آزاد در مملكت و از بين بردن نظام حاكم گرديدند، أما در بيست و چهارم جنورى رهبر جديد پولند شخصاً ذريعه تكسى به محل اعتصاب آمد به آنها وعده بهتر شدن سطح زندگى و از دياد دست مزدها را داد. قيام مردم پولند در ١٩٧٠ در رهبريت حزب كمونيست تغييرات اساسى بوجود آورد، گيرك خود را نماينده واقعى كارگران قلمداد نموده به آنها وعده داد سطح زندگى مردم پولند را ارتقأ دهد، در سياستهاى اقتصادى به تقاضاهاى مردم اهميت درجه اول بدهد و سطح توليد و كيفيت صنائع پولند را بمدى اصلاح سازند كه در بازارهاى تجارتى با صنائع غرب رقابت نمايد، اما زنجيرهاى اسارت قبلاً به گردن رژيم دست نشانده انداخته شده بود و نميتوانست با ايراد بيانه هاى بلند بالا اقدام عملى نمايد، اقتصاد پولند باقيافه كاذب بهتر شد و دستگاه هاى تبليغاتى دولت متوجه اقناع فكر مردم و وادار نمودن آنها به اطاعت بود. بعد از اندك مدت معلوم گرديد كه ميزان قرض هاى خارجى پولند به صد مليون دالة رسيد، در ١٩٧٢ اين رقم هفت چند گرديد و در ١٩٧٤ به يك هزار و نهصد مليون دالر ارتقأ يافت، قرض هاى خارجى هر سال بلند مى رفت تا اندازه يى كه در ١٩٧٥ دولت پولند مبلغ شش بليون دالر آمريكائى از غرب مروض بود، تاديه اين رقم بزرگ از توان اقتصاد ورشكسته پولند بالا بود و نميتوانست بصورت عادى به رشد صنائع داخلى و رفع نياز هاى اساسى مردم پولند، مخصوصاً تهيه مواد خوراكى بپردازد. در ١٩٧٦ بار ديگر نرخ اجناس ارتزاقى بلند رفت، حزب كمونيست جبراً اعلان نمود كه يك مشت پول به كارگران كم در آمد تاديه خواهد شد تا آنها بتوانند در برابر از دياد نرخهاى مواد ارتزاقى استادگى نمايند، به اساس نرخنامه جديد قيمت گوشت شصت و نه درصد٦٩٪، از بوره(شكر) صد در صد١٠٠٪ و از لبنيات سى وپنج در صد٣٥٪ از دياد يافت نرخ هاى جديد در ٢٤ جون ١٩٧٦ اعلان گرديد. فرداى آن كارها متوقف و كارگران تحت ستم بار ديگر به كوچه و خيابانها ريختند، اين بار صداى اعتصابيون از كارخانه كيمياوي نفت پلاك Industrial chemicals Plock بلند شد، كارگران كارخانه تراكتور سازى ارسوس Ursus farm tractor در شهر وارسأ و كارخانه انجنيرى جنرل وال (General Walter(Karol Swierczewski را در رادؤم Radom به تظاهرات وسيع دست زده بر مراكز محلى حزبى حمله نموده خواهان ( تهيه يك لقمه نان) براى كارگران شدند، تظاهر كنندگان با سنگ و چوب دروازه هاى دفتر حزبى را در رادؤم شكسته تمام مواد غذائى ذخيره شده را بيرون ريختند، آنها با آواز بلند صدأ مى زدند كه ( غذاى را كه اين اربابان كارگران براى رفاه شان ذخيره نموده اند نوش جان كنيد) ، كارگران كه تحت شلاق حزب مجبور به سكوت بودند بار ديگر به هيجان آماده بر ضد استعمار روس و سياست هاى تحميلى أش شعار مى دادند. خشم و غضب كارگران بى حد بود، آنها به سوئ دفاتر دولتى سنگ مى زدند كه در نتيجه حدود يك مليون دالر خسارات به دولت وارد گرديد، دولت با مشاهده اين وضع در شام همان روز اعلان نمود در نرخ هاى اعلام شده تجديد نظر بعمل خواهد آمد. چون اوضاع كاملاً وخيم بود گيركEdward Gierekمنشى عمومى حزب كمونيست پولندبخاطر ارضائ كارگران تصميم گرفت جاروسزويج گيركPiotr Jaroszewicz صدر أعظم پولند را از وظيفه أش بر كنار سازند اما چون صدر أعظم مذكور نماينده خاص كرملين و سمبول حضور روسها در حزب كمونست پولند بود اين كار را نتوانست، رژيم حاكم بر خلاف سالهاى گذشته به اقدامات شديد امنيتى دست زد، پوليس مؤظف گرديد جزئى ترين مخالفت را در منطقه خاموش سازد، عدهء كثيرى از اعتصابيون ارسوس و رادؤم روانه زندانها و تعداد زيادى هم از وظيفهء شان بركنار شدند، در رادؤم به تعداد دو هزار(٢٠٠٠) كارگر زندانى شد، در ارسوس دو صد(٢٠٠) نفر بدون محاكمه اعدام گرديدند. گرچه قيام سال ١٩٧٦ بر خلاف قيام هاى گذشته پولند موجب تغيير رهبريت حزب كمونست و يا بوجود آوردن اصلاحات در برنامه هاى دولت نگرديد اما نتائج اين قيام منظم تر ومؤثرتر بود، عدهء كثيرى از سازمانهاى كوچك و مخفى تشكيل شد و اين سؤال كه ( علت أصلى بدبختى هاى متداؤم ما چيست؟ ) نزد همه مطرح بود. يكى از اين سازمانها يا كميته ها كور Kor يا (كميته دفاع از حقوق كارگران) بود و اصلاً بخاطر جمع آورى پول براى فاميل هاى كارگرانى كه در تظاهرات ضد دولتى زندانى و يا از وظيفه بر كنار شده بودند تشكيل يافت، اين كميته كه ابتدأ ١٤ عضوء داشت آهسته آهسته تا حدى توسعه پيدا كرد كه همه كارگران پولند به پيشتبانى از آن پرداختند، كور Kor خواهان رژيم ديموكرات بود كه همه كارگران كه همه كارگران در آن نمايندگى داشته باشند، به نظر كور نظام ديكتاتورى حزبى دست نشانده نميتوانست از حقوق مردم دفاع كند، سازمانهاى مختلف صنفى تشكيل شد كه همه عضويت كور را داشتند، تعداد اتحاديه ها و سازمانهاى مختلف زير زمينى روز بروز از دياد مى يافت و هر يك از آنها به نشر و پخش افكار شان مى پرداختند ، وزير داخله پولند در سپتمبر ١٩٧٩ در يك مصاحبه مطبوعاتى اعتراف نمود كه به تعداد بيست و شش(٢٦) گروه ضد سوسيالستى در مملكت فعاليت مى نمايد، در آپريل ١٩٧٨ در كنگره حزب طى گزارش واضح گرديد كه روزانه به تعداد بيست هزار نسخه نشرات سازمانهاى مخالف رژيم روزانه به نشر مى رسد، پوليس رژيم ادعأ نمود كه نصف آن را جمع آورى مى نمايند، جرائد مذكور بخاطر دادن آگاهى سياسى به كارگران و مردم پولند كه بر ضد نظام حاكم مبارزه مى نمودند، به نشر مى رسيد. چون تطبيق برنامه هاى كمونستى، مخصوصاً نظام اقتصادى روسيه در اروپاى شرقا نتيجه وداد، رژيم گيرك بعد از قيام ١٩٧٦ به اقدامات جديد دست زد، توجه بيشتر به توليد مواد مصرفى و عرضه آن در بازارهاى داخلى صورت گرفت، در سال ١٩٧٧ مقدار ٨ مليون تن گندم وارد گرديد و در سال بعدوى هفت مليون تن ديگر نيز وارد شد تا مصارف يوميه مردم را تكافؤ نمايند. سيستم كالخوز لغو شد وبه مردم اجازه داده شد قطعات زمين در ملكيت شخصى شان داشته باشند و تراكتور برايشان خريدارى نمايند، چون مزارع دسته جمعى كدام نتيجه نداد و نتيجه آن تنزل سطح توليد بود رژيم مجبور رشد روش نوئين را در پيش گيرد تا مردم را تشويق نمايد با دلگرمى در مزارع شان كار نمايند. به اين ترتيب بار ديگر ثابت گرديد غريزه ملكيت أموال فطرت بشرى است و هيچ انسان نميتواند اين غريزه را زير پأ نمايد و حصهء پنجم تمام بودجه دولت به زراعت تخصيص داده شد. اين همه اقدامات مؤثر واقع نشد زيرا صادرات پولند نميتوانست در بازارهاى آزاد دنيا بفروش بريد تا در برابر آن أسعار ناياب بدست آوردن ذريعه آن ماشين آلات عصره مورد نيازش را از غرب خريدارى نمايد، به اساس قوانين موضوعه روس و كوميكان تمام ممالك اروپاى شرقى بايد در تجارت خارجى شان به تبادله جنس به جنس پرداخته و سعى نمايند در اقدام اول نياز خود ممالك عضؤ بلوك شرقى را بر آوردن سازند، اين وضع باعث شد قرض هاى خارجى روز بروز ارتقأ يابد و اقتصاد پولند در زير بار اين قرضها سير نزولى أش را طى نمايد. فساد هاى حزبى فقر و گرسنگى كارگران تنها زاده نظام غير فطرى كمونيزم نبود بلكه امتيازات بى حد و حصر صنف حاكم كه بنام حزب كمونست حكمرائى مى نمايد و خود را رهبر كارگر قلمداد مى نمايند نيز موجب بسأ از بد بخطى هاى جوامع كمونستى گرديده است، اعضاء حزب و رهبر عالى رتبه آن از تمام امتيازات بر خوردارند و گاهى مورد باز پرس قرار نميگيرند رشوت ست أنى اختلاس بگونه هاى مختلف استفاده هاى نامشروع از مال و دارائى عامه در جوامع كمونستى كه ادعأ دارند نان و مسكن براى همه آماده است يكى از علل عمدهء شكايات كارگران مى باشد و اكثراً كارگران را به هيجان در مى آورد، مثلاً مسيج سزى پانسكى Maciej Szczepanski كه ٥٢ سال دارد و يكى از نزديكان گيرك بحيث رئيس راديو تلوزيون دولتى پولند ائيفأى وظيفه مى نمود پانسكى به ٢١ جرم اختلاس و دزدى و فساد اخلاق متهم گرديد . دزدى و فساد اخلاقى زندگى خطى سزى پانسكى نشان يمدده كه وى از ثروتمند ترين جوان پولند مى باشد كه در عياشى غرق است، وى داراى ده(١٠) تعمير مجلل در پولند است كه در يكى از آنها به قيمت يك مليون دالر سامان هاى انتيك گزاشته شده وى داراى يك فارم سى دو (٣٢) أيكرى تربيه گوسفند و يك تعمير چهل (٤٠) اطاقه ديگرى در وارسأ است وى داراى يك فارم بزرگ تربيه خوگ، يك مسلخ و يك تعمير شيشه اى در خارج از شهر وارسأ است كه يك حوض آب بإحدى نيز در آن ساخته شده و چهار فاحشه در آن زندگى ميكند. سزى پانسكى قبل از اينكه به سمت راديو تلوزيون منسوب گرديد بحيث مدير مسؤل يك روزنامه كمونستى در سايلزيا Sile Sla ائيفأى وظيفه مى نمود كه بعد از مدت كوتاهى شر كمونست بودن را چشيده بعد از اينكه وى اعتماد كامل مقامات حزبى را بدست آورد در سال ١٩٧٢ بحيث رئيس راديو تلوزيون مقرر گرديد. اين است زندگى يك رهبر كمونستى كه لاف از كارگرى مى زند، اين خود نشان يمدده كه چطور ثروت ملى بواسطه فرمانروايان ممالك كمونستى كه دم از حقوق كارگر مى زنند به غارت برده مى شود. موضوع فساد و خيانت هاى سزى پانسكى در مطبوعات جهان انعكاس عجيبى نمود و افكار عامه را بخود جلب نمود، حال اين مسئله پيش مى آيد كه چطور يك جوان از يك جامعه و حكومت كارگرى اينقدر پول را بدست آورده ميتواند، بعد از تحقيق و جستجو دقيق اين واضح شد كه سزى پانسكى اين پول ها را از همين مؤسسه راديو تلوزيون بدست آوردن است، وي يك لست را بنام مستخدمين راديو تلوزيون تهيه نموده بود و پولى كه بنام معاش اين مستخدمين به راديو و تلوزيون انتقال داده مى شد بدست سزى پانسكى مى افتيد، همچنان وى بهمكارى نماينده راديو تلوزيون پولند در لندن فلم هاى تلوزيونى پولند را به قيمت يك مليون دالر بالاى تلوزيون انگليسى به فروش رسانيده بود، وى مبلغ ده هزار(١٠٠٠٠) دالر را كه بايد براى خريدارى ادويه كلينك هاى شبكه راديو به مصرف مى رسيد اختلاص نموده و آنرا در پروژه كشتى هاى كوچك كه براى تفريح بكار مى رود سرمايه گذارى نمود، در اين پروژه وى به تعداد زيادى از كشتى هاى كوچك خريدارى نموده و آنرا بصورت كاريه به دسترس مردم مى گذاشت و از آن مبلغ هنگفتى بدست مى آورد، سزى كه به گيرك خيلى نزديك بود و متن بيانه هاى را مى نوقشت به اتهام اين جرم ها تحت تحقيق بود، اما از اينكه وى از پيشتبانى رهبر حزب برخوردار بود از اين جرم معاف شد. اما همينكه گيرك سقوط كرد سه نفر از همكاران شخصى أش، از آن جمله هم سزى به جرم فساد و اختلاص متهم شدند و تحت نظارت گرفته شدند، سزى أكثر عمرش را در فاحشه خانه ها سپرى نمود و به نوشيدن شراب غرق بود كه چندين مرتبه وى به شفأخانه انتقال داده شده. افشأى اين جرائم نزديكان گيرك سقوط أش را سرعت بخشيد و وى را در انظار مردم فاسد ترين شخص جلوه داد، اين اولين بار نبود كه مردم عادى پولند در مقابل اين زندگى لجام گسيخته سزى پانسكى اعتراض مرده اند بلكه همه وقت در محافل عامه راجع به وى رفقائيش بحث بعمل آمد اما هـيچكس به آن توجه نمى كرد، افشأى فساد سزى باعث شد كه به همه نزديكان گيرك بى اعتمادى خلق شود كه همه آنها تحت تعقيب اند تا ارتباطات شان كشف گردد. تمركز قدرت بدست شخص و يا عده ئ از اشخاص محدود باعث بروز چنين حوادث ميگردد، قدرت مطلق ، مطلقاً فاسد كننده است، از همين خاطر است كه ممالك ماركسستى نمى توانند وضع زندگى خود را بهتر سازند، خواسته هاى شخص فرمانروايان حزب به زور بر مردم تحميل مى شد اما كس حق اعتراض را ندارد، فساد در همچو حكومت ها خود كأمه و مستبد به گونه هاى مختلف جلوه گر مى شود روى همين دليل است كه جهانيان با حكومت استبدادي ماركسستى دشمنى و كيانه مى ورزند. نظريه رهبريت حزب كه لينن آنرا اساس گذاشت مرجبات گوناگون فساد را فراهم ساخته، لينن به اين نظر بود كه چون كارگران در مورد نقش شان در مسير تاريخ خود بخود آگاهى كارگران كسب نموده نمى توانند لذا حزب كمونستى بايد اين نقش را يفأ نمايد و كارگران را آگاهى انقلابى دهد، به اساس همين نظر است كه حكومت هاى كمونستى حزب كمونست مركز و محور تمام فعاليت ها بشمار مى آيد و همه تصاميم را بايد حزب بگيرد و مردم از آن اطاعت نمايند، حزب كمونست تشكل از چند نفر معدودى حاكم سرنوشت تمام جامعه مى باشد ، اين حزب كه در صورت ظاهرى كارهاى خود شعار هاى فريب كارانه را زمزمه مى كند در درون خود هزارها نوع فساد را پرورش مى دهد و از آن جمله هم ( سزى پانسكى) كه در بطن حزب كمونست پولند پرورش يافته و به فجايعى دست زد كه از هيچ نقطه نظر قابل عفؤ نيست، وى به عملى دست نزده كه آنرا كه آنرا سرقت مخفى بناميم، اين اعمال وى در يك روز انجام نشده و اين واضح است كه اعمال وى از نظر فرمانروايان حزب كمونست پوشيده نبوده، ساختن تعميرها، چراگاه،سرمايه گذارى ها در بانكهاى غرب و ... كارى نيست كه آنقدر مخفيانه انجام يابد كه كسى از آن آگاه نباشد، پس معلوم مى شود كه فرمانروايان حزبى به اصطلاح رهبران كارگران از اؤضاع كاملاً آگاه بوده و يا با سزى پانسكى در اين اعمال اشتراك داشته اند، به اين ترتيب اختلاص و عيش عشرت و زندگى مجلل رهبران حزب يكى از علت هاى بدبختى هاى معتدد كارگران را تشكيل مى نمايد. فساد دامنگير تمام اراكين عاليرتبه حزبى گرديده بود، حزب محتده كارگران پولند كه در سطح پائين نفوذ فوق العاده داشت از رژيم گيرك شديداً انتقادى نمود و خواهان پايان فساد در حزب بودند،به نظر آنها يگانه راه حل بر كنار نمودن رهبرى حزب بود، به همين علت بود كه گيرك در هشتمين كنگره حزب كه در يازدهم فبرورى ١٩٨٠ در وارسأ تشكيل گرديد به وخامت اؤضاع اعتراف نمود و ضمناً فساد حاكم را به باد انتقاد داد، پيوتر جاروسزويج Piotar Jaroszewicz صدراعظم پولند مجبور به استعفأ شد و عوضش أدوارد بابيوچ Edward Babiuch انتخاب شد،أو كه مسؤل از دياد نرخ مواد ارتزاقى در ١٩٧٦ نيز بود شهرت نيك در بين مردم بكاهد، در واقع بركنارى جورسزويج علامت جديت گيرگ و تصميم جهت رفع شكايات كارگران بود. صدراعظم جديد در بيانه يى كه درسيجم Sejm پارلمان پولند ايراد نمود إظهار داشت كه اقتصاد پولند در حال ورشكستگى است و حكومت در نظر دارد با اقدامات حدى از دياد نرخ مواد معرفى جلوگيرى نمود تناسب بين درآمد كارگران و قيمت هاى بازار برقرار نمايد. اين اقدامات عؤام فريبانه حكومت نتوانست از خشم مردم بكاهد و از تجربيات گذشته مى دانستند كه همچؤ وعده ها هيچگاه حقيقت پيدا نخواهد كرد، در بين وقت كميته (اتحاديه تجارت آزاد) سواحل بالتيك در گدانسك تهديد واقعى براى دولت به حساب مى آمد، اكثريت اعضأ اين اتحاديه رهبران اعتصاب سال ١٩٧٠ بودند، در دسمبر ١٩٧٩ اين اتحاديه عده يى از اشخاص سرشناس را مؤظف نمودند تا ستراتيژى آنها را كه به هزارها نفر را آماده اعتصاب نموده بودند تنظيم نمايند. حكومت عده يى از اعضأى كميته هاى اعتصابيون را توقيف نمود، اين اقدام دولت هيجان كارگران محروم را پيش از پيش بر انگيخت، آنها به حكومت اخطار دادند كه از همچو اقدامات اختناق آور و ترورستى دست بكشد و در عوض به حل مشكل بنيادى مردم كه تهيه نان و مسكن است بپردازد . همزمان با ناآرامى هاى داخلى قلت گوشت در پو لند بوجود آمد و دولت جبراً نرخ جديد را اعلان نمود كه به اساس آن قيمت گوشت دو چند بلند رفت،كارگران از محروميت هاى گذشته زياد آموخته بودند. كدام مظاهره و هياهيوى براه انداخته نشد، همينكه كارگران از بالا رفتن نرخ گوشت اطلاع يافتند به سركارهاى شان حاضر نشدند، كارخانه تراكتور سازى ارسوس در خارج شهر وارسأ، فابريكه ترميم و توليد پرزه جاءت هواپيمأ در ميلك Mielec واقع در جنوب شرق پولند و فابريكه توليد پرزه جات آتوموبائيل در تيچو Tezew به اعتصاب دست زدند، دامنه اعتصاب و تظاهرات از گدانسك به سائير كارخانه هاى پولند سرايت كرد، در دبلين نيز كارها تعطيل شد و سطح توليد به سرعت پائين آمد. وضع داخلى پولند از اثر اعتصابات دامنه دار كارگران كاملاً بحرانى بود لذا گيرگ در بيست و هفتم ٢٧ جولائى به كرملين رفت تا با برژنف ملاقات نموده راه حل براى خاموش ساختن كارگران پيدا نمايند، گيرگ هنوز در آنجا بود كه در صبحگاه چهاردهم ١٤ آگست ١٩٨٠ كارخانه كشتى سازى لينن در گدانسك اقدام تازه ئى بعمل آورد، كارگران به تشدد پرداختند كارخانه مذكور را اشغال و تمام عمال رژيم را از آنجا اخراج نمودند و ليخ ويسأ Lech walesa را بحيث رهبر خويا انتخاب نمودند. در چهاردهم ١٤ آگست ١٩٨٠ بود كه هفده هزار ١٧٠٠٠ كارگر كشتى سازى لينن دست به تظاهرات زدند و در اولين قدم زنگ خطر را نواختند، كارخانه ها، اتحاديه ها و سازمانهاى مختلف مخفى ضد دولتى موقع را غنيمت شمرده از اعتصاب به تظاهرات پرداختند، رژيم گيرك سعى داشت با وعده هاى دروغين بالا بردن دست مزدها آواز مردم سازد اما مردم پولند در طول سى (٣٠) سال مبارزات شان آموخته بودند كه چطور بايد عمل كرد، حقوق ماهانه كارگران ابتدأ به يكهزار زلوتى (zł ١٠٠٠) Polish złoty ارتقأ يافت بعداً به يك و نيم هزار و دو هزار زلوتى بالا برده شد اما كارگران اين وعده ها را قبول ننموده به تظاهرات شان ادامه دادند. در روز سوم تظاهرات ١٦ آگست كارگران به مشورت و اتفاق همگانى لست خواسته هاى شانزده(١٦) فقره اى را انتشار دادند، اوراق منتشره از گدانسك به سائير نقاط مملكت انتشار يافت و خواسته ها شكل ملى به خود گرفت، شماره تقاضأهاى مردم از شانزده فقره به بيست ويك ارتقأ يافت كه قسمت اعظم آنرا خواسته هاى سياسى تشكيل ميداد، رفع قيودات و سانسور مطبوعات حق تشكيل اتحاديه هاى آزاد كارگرى، حق آزادى بيان و حق دست زدن به اعتصاب .... از خواسته هاى كارگران بود كه در طول دهه ١٩٧٠ جهت بدست آوردن آن مبارزه نموده بودند. خشم كارگران بالا گرفت آگر امروز ماركس Karl Marx زنده مشاهده اوضأع فعلى برايش بأوروبا نكردنى بود، واقعاً كه پدر كمونيزم با مشاهده چنين اؤضاع متحر مى شد، يك مملكت سوسيالستى كه بنادر و كارخانه عايش و بواسطه كارگران خشمگين خودش فلج شد،ممالكتى كه رهبرش متواضعانه و تحقيرانه به ناكامى رژيم خود و اتكأ آن بر همكارى هاى ممالك، بانكهاى،شركتها و قرض هاى خارجى اعتراف كرد،بهمين ترتيب مشاهده اؤضاع فعلى به شخصيكه بصورت گستاخانه و اهانت آميز مذهب را ترياق جامعه گفته بود قابل قبول نبود ووى تحمل اين را نداشت كه حالت اين كارگران را كه تشكيل صفهاى كفرا در مقابل كليسأ استاده بودند و با نواختن آهنگهاى مذهبى در مقابل مجسمهء پاپ دعا مى نمودند، مشاهده نمايد. در اين ايام كه يكصدوپنجاه هزار كارگر از چهار صد كارخانه دست به اعتصاب زده بودند، پاپ جان پاول دوم Pope John Paul II نامه يى به كارگران ميهن خويش فرستاده و در آن اعتصابات شان تمجيد به عمل آورد، وي در نامه خود از مبارزه شجاعانه هم ميهنان خود براى بدست آوردن (نان و عدالت اجتماعى) قدردانى نمود، اين بار اول نبود كه كارگران اين سر زمين دست به اعتصاب زدند بلكه ده سال قبل در سال١٣٧٠ و بار ديگر در سال ١٣٧٦ به اغتشاشات دست زدند و خواهان پرداخت دست مزد اضافى و تنزئيل نرخهاى غذا گرديدند،ليكن اين بار اين كارگران از موضوع نان و غذا پأ را فراتر گذاشته خواهان يك سلسله اصلاحات سياسى و اجتماعى گرديدند، كه از جمله مهمترين خواسته هاى شان تشكيل اتحاديه هاى كارگرى آزاد، حق دست زدن به اعتصاب ما واز بين بردن سانسور مطبوعات و آزادى زندانى هاى سياسى بود، در حقيقت آنها براى بدست آوردن خواسته هاى قيام نمودند بدست آوردن آنها در يك مملكت كه همه قدرتها در انحصار چند نفر محدود در رأس حزب كه به يك قدرت خارجى (روسيه) اتكأ داشت، بعيد به نظر رسيد ؛ طورى معلوم مى شود كه اعتصابات و ناآرامى هاى فعلى را كو( KOR) يا كميته دفاع از حقوق كارگران كه بعد از اغتشاشات سال ١٩٧٦ تشكيل شده بود، رهبرى ميكرد، اين كميته به حيث قويترين مركز ضد دولتى در بلوك روسيه عرض اندام مرده و تبليغات زير زمينى و چاپ نمودن اوراق و لكچرها بصورت مخفى مشغول بوده، از همه مهمتر اينكه اين كميته پيشتبانى كارگران و تحصيل كرده گان و آزادى خواهان خارج از مرزهاى خود را نيز بدست آو ده اند و در انتشار خبرها و خواسته هاى اعتصاب گران به دنياى خارج نقش بازى را بازى نموده. اعتصابات روز بروز أوج ميگرفت و حكومت منتهى سعى خود را به خرچ ميداد تا از سرايت ناآرامى ها و نارضايتىها جلوگيرى نمايد اما همه اين تلاشها جاى را نگرفت، أدوارد گيرك (Edward Gierek) رئيس حزب كمونست لهستان(Poland) در تلويزيون دولتى گفت كه اعتصاب كارگران روزانه ميلونها دالر خسارت به دولت وارد مي نمايد ، گيرك براى اينكه أفكار عامه را بر ضد كارگران تحريك نموده آنها را از مردم جدأ سازد، بيانه هاى طولانى إيراد نمود اما كارگران به آن هيچ توجه نميكردند، آنها همه در آفتاب افتيده بودند و به بازى هاى سرگرم كننده مصروف بودند، وقتيكه گيرك بيانه ميداد يكى از كارگران كارخانه (Eydynia) گفت كه گيرك چيزى تازه نگفت........ وى طورى سخنرانى ميكند كه گويا ما طفل استيم، مواد مصرفى روز بروز به قلت و ذخيره ها رو به اختتام بود. مردم همه شكايت ميكردند يكى از اعضأى كميته اعتصاب گدانسك گفت كه (ما از خسارات اقتصادى كاملاً آگاه هستيم، ما وعده ميدهيم كه اين خسارات را جبران كنيم به شرقى كه به خواسته هاى ما جواب مثبت گفته شود) اين نشان ميدهد كه كارگران تا حال حاضر نبودند كه با روحيه همكار بودن با دولت در كارخانه ها كار كند، اما اگر فعلاً خواسته هاى سياسى شان برآورده شود حاضر اند كه بر علاوه كار و وظيفه يى كه بدوش شان است خسارات زمان اعتصاب را نيز تلافى كنند. بدبختانه كه معضلات اقتصادى پولند آنقدر ساده نيست كه كارگران و با دولت قدرت اين را داشته باشد كه آنها را در آينده نزديكى حل نمايند، مشكلات اقتصادى اين مملكت نتيجه ٣٣ سال حكومت كمونستى و اشتباهات رژيم هاى حاكم مي باشد، وقتيكه گيرك به اريكه قدرت تكيه زد زراعت و صنعت مملكت به يك فلاكت روبرتو بود، در لهستان يك قلت مزمن مواد زراعتى و مواد مصرفى و صنعتى مشاهده ميشد،سياست گيرك اين بود كه بايد لهستان(Poland ) به يك سرعت تام به يك سطح بلند صنعتى أش برسانده تا بتواند مواد خوراكى مورد نياز مردم را از خارج وارد نمايد اما متأسفانه كه اين خواب صحيح در نيامد. بر عكس پولند مجبور شد كه مقدار زياد مواد صنعتى و ماشين را از غرب خريدارى نمايد، قرضه هاى خارجى ستون فقرات مملكت را فلج نمود و بيست مليون قرضه ممالك خارجى يك مشكل براى پولند است كه از آن جمله ٨٠٪ هشتاد فيصد آن قرضه هاى روسيه است، به اين حساب پولند عوض اينكه بتواند مقدار ارزيات توليدات خود را غرض بدست آوردن اسعار خارجى به غرب صادر نمايد مجبور است آنرا به روسيه صادر نمايد، سرمايه دولتى روسيه يك مشكل بزرگى در راه توسعه و انكشاف پولند بوجود آورد، يكى از راه هاى كه بتواند به ميزان توليد با فأزيد اين است كه به زارعين پول فراوان بپردازد ، به اين معنى كه دولت بگذارد كه نرخ هاى مواد خوراكى بلند برود تا زارعين بتواند پول زياد بدست آرند و به ميزان و إصلاح توليد توجه نمايند كه اين هم براى دولت خيلى خطرناك است و اين هم همان عمل است كه به اغتشاشات سالهاى ١٩٧٠ و ١٩٧٦ منتهى شد و حتى علت ظاهرى اغتشاشات فعلى هم بلند بودن نرخ گوشت بود درگذشته دولت پول هنگفت به صورت أعانه نقدى به زارعين ميداد تا از بلند رفتن نرخهاى مواد خوراكى جلوگيرى نمايد، اين اعانه نقدى ٤٠٪ چهل فيصد بودجه دولت را تشكيل ميداد كه ضربه مهلكى بر بودجه دولت وارد مينمود چون در اين أواخر دولت قدرت چنين اعانه را نداشت لذا نرخ گوشت چند چند برابر بلند رفت و باعث ناآرامى فعلى گرديد، بارى كالب Barry Kalb يكى از اعضأى كميته گفت:(كه دولت مي خواهد نرخها را بلند ببرد تا تقاضأ كم و از قدرت خريدارى مردم كاسته شود و به اين ترتيب به زارعين يك مدرك درآمد زيادترى را پيدا نمايد اما اين موضوع آنقدر حساس شد كه دولت نميتواند آنرا حل نمايد) اين خود واضح ميسازد كه دولت تا هنوز نتوانسته توازن توليدات زراعتى و مصارف مواد خوراكى را بر قرار نمايد كارگران كارخانه با دريافت مزد كم نميتوانند كه مواد مورد نياز خود را خريدارى نمايند. قلت گوشت كه علت ظاهرى اغتشاشات كارگران مي باشد از جمله يكى از مواد خوراكى معرفى است كه قلت آنها بصورت مزمن احساس مى شود، اما واقعيت اين ناآرامى ها در ناكامى اقتصاد پلانيزه شده و شديداً تحت اداره دولت، رشد متداؤم تنفر و انزجار كارگران نسبت به حزب كمونست و وعده هاى گوناگون جهت بهتر شدن وضع زندگى كارگران از طرف دولت كه هيچكدام آنها جامه عملى نپوشيده نهفته مى باشد. يكى از كارگران گدانسك نارضايتى خود را چنين إظهار داشت:(سالها است كه بهشت موعود را به ما وعده مى دهند اما ما جز رنج چيزى نديده ايم) نشلزم بالنوبه نقشى در اين قيام داشته است. مردم اين سرزمين داراى احساس قويتر و نيرومندتر از ماركسيزم است لذا آنها به نجوى از آنجا در صدد آزادى ملى خود اند، آنها در چندين جنگ بهمين خاطر بصورت قهرمانانه اشتراك نموده وجنگيده اند، آنها در جنگ جهانى دوم با روحيه خيلى عالى در مقابل هتلر و ستالين جنگيدند. علت ديگرى كه باعث ناآرامى هاى دائمى مردم پولند گرديده ريشه هاى عميق عقيدوى آنها به كليسأ كاتوليك است، ريشه عقيده و تاريخ آن به ٩٦٦ ميلاد، مى رسد، از جمله ٢٥٠٠٠٠٠٠ بيست وپنج مليون نفوس لهستان (Poland) تقريباً ٨٠٪ هشتاد فيصد آن بر خلاف برنامه وعقيده غير مذهبى حزب كمونست به ادائ عبادات مذهبى شان را به جأ مى آورند، براى تقريباً دو قرن است كه كليسأ مركز و محرك إحساسات مليت گرائى وضد كمونستى گرديده، ستيفآن كردينال وايسنزكى Stefan Cardinal Wyszyński سراسقف (Bishop)وارسأ در چندين مراسم مذهبى همدردى خود را با كارگران و اعتصاب شان نسبت قلت مواد خوراكى اظهار نمود. ليچكاگذماريك Lech Kaczmarek سراسقف گدانسك در مورد اعتصابات كارگران اين شهر چنين اظهار نمود:( كليسأ به خواسته هاى كارگران پى ميبرد، يگانه هدف آنها بهتر ساختن وضع نادى و ديگر چيزهاى زندگى شان مى باشد، به آنها در اين راه بايد مدد شود تا به همه اهداف خود از قبيل احترام حقوق بشر نائيل آينده) سراسقف مذكور به كارگران اعلان نمود كه آنها نمايد به اعمال تشدد آميز و ريختن خون برادران خود دست زنند، به اين ترتيب يك احساس همكارى و نزديكى بيشترى بين كارگران و كليسأ وجود دارد، كارگران به كليسأ عقيده متين دارند و كليسأ از احساس آزادى خواهى آنها پيشتبانى مى نمايد. امروز كارگران نسبت به كمونيزم به كليسأ وفادارتر اند، هيچ چيزى بهتر تر از زيارتى كه در نزديك كمپنى كشتى سازى لينن واقع شد احساسات مذهبى كارگران را نشان نميداد، دروازه و ديوارهاى آهنين اين زيارت در ايام اعتصاب و عكس هاى مريم و پاپ سابقه كراكر مزين شده بود و در يك فاصله كمى دورتر از اين محل كارگران يك صليب چوبى را به ياد آنانكه بواسطه عساكر گوملكا (Gomulka) در اغتشاشات سال ١٩٧٠ كشته شده بودند برافراشته بودند، براى شاد ارواح آنان سرودهاى مذهبى مى سرودند، هزارها كارگر و فاميل هاى شان با پوشاندن لباس هاى سبز به ادائ مراسم مذهبى پرداختند و يك سرود ملى و مذهبى را مى نواختند، در اين سرودها آنان مكرراً مى گفتند كه (( ؤاه اؤ! خدايا كه پولند را حفظ كرده اى)) جان پأپ پأؤل دوم John Paul II پاپ واتيكان سكوت خود را شكستاند و به ٩٠٠ نمايندگان كارگران كه براى ملاقات پأپ از پولند آمده بودند اطمئنان داد كه ما هموطنان در روم(Rome,Italy) با برادران خود در لهستان(Poland) متحد هستيم. رؤسها پيش از هر كس ميدانند كه مردم پولند نسبت به رؤسها بدبين اند، آنها آگاه اند كه دشمن هاى ريشه دار مردم پولند با روسيه نه تنها اينكه موجوديت رژيم گيرك به مخاطره انداخته بلكه اساس كمونيزم را متزلزل ساخته است، فرمانروايان كرملين تا اندازه يى نرمش نشان ميدهد،روسها در مقابل اغتشاشات پراگ و بوداپست به بى رحمانه ترين اعمال دست زده و با فرستادن قشون سرخ خود آنها را منكوب نمود اما در مورد اعتصابات پولند تا حال به كدام عملى دست نزده اند كه خيلى مشكل هم است كه آنها به اين عمل دست زنند، از يك طرف ناآرامى هاى داخلى روسيه و قلت مواد خوراكى در درون مرز هاى روسيه و از طرف ديگر در گيرى هاى روسيه در افغانستان باعث اين شده كه آنها عاجز بمانند، يكى از ديپلومات هاى غربى چنين اظهار نظر نمود، آنها (رؤسها) ناراحت اند. آنها دستهاى خود را بهم مى فشارند ليكن فرصت اين را ندازند كه تانكهاى خود را بفرستند، وچ تيج ماست ئى Vojtech Mastny يكى از متخصصين امور سياسى اروپائ شرق در پو هنتن جانز هاپسكن Johns Hopkins University چنين اظهار عقيده نمود:( اين روش و عادت هاى روسها كه خود را در دو منطقه مصروف نمايند مگر اينكه خيلى زياد ضرورى باشد،)علاوتاً روسها به موجوديت احساس قوى ضد روسى آگاه اند، طوريكه يكى از مديران مسؤل روزنامه هاى مخفى و ضد دولتى چنين اظهار نمودند، آنها جرأت حمله را ندارند، اگر به چنين عمل دست زنند آنها در دريا خون شنأ خواهند كرد، موجوديت قشؤن تانكهاى روسى در خاك پولند نيز يك تنفر عميق در افكار پولندى ها بوجود آورد، پايگاه ساختن خاك شان براى يك قدرت خارجى براى آنها قابل تحمل نيست، آنها عملاً مى بينند كه از خاك شان براى دفاع از منافع يك قدرت خارجى استفاده به عمل مى آيد، فعلاً ٣٥٠٠٠ عسكر و ٦٥٠ عراده تانك هاى روسى در خاك پولند مستقر است. اعتصاب كارگران پولند، نتيجه نارضايتى ها و محروميت هاى دوره سى وسه ساله ٣٣ فرمانروائى حزب كمونست و اقتصاد پلان شده اين مملكت مى باشد وحزب كمونست در منكوب نمودن و نابود ساختن روحيه آزادى خواهى مردم اين سرزمين ناكام گرديد، اين اعتصابات به مردم جهان نشان داد كه اگر آزادى خواهان در صدد به دست آوردن آزادى باشند مى توانند كه در ضيق ترين شرائط و از مستبدترين حكومت ها اين حق را بدست آرند،اين اعتصابات بر علاوه اظهار نارضايتى هاى عميق، اين را ثابت ساخت كه تحميل ايدولوژى نميتواند وفادارى توده ها را بخود جلب نمايد، بر علاوه مسائيل ايديولوژيك، اصلاح وضع اقتصادى نيز ضرورى است، اين واضح گرديد كه وعده هاى طولانى به بهشت موعود ماركسستى صحيح بر نيامد بلكه بر عكس توده ها را به بدبختى ها مواجه ساخت و بنام انقلاب و ترقى مليونها انسان را به قربانگاه سوق داد همچنان گفته هاى ماركس كه انقلاب توده ها را در مقابل بورژوراها پيش بينى نموده بود چرند برآمد و معلوم گرديد كه توده ها نه تنها در مقابل ظلم و بيدادگرى فردى و سرمايه دارى به قيام بر مى خيزند بلكه در مقابل ظلم و استبداد دسته جمعى و حتى خود كمونيزم نيز به پأ بر مى خيزند، يكى از رهبران اعتصابات پولند گفت كه دولت ميگويد كه اين دولت كارگرى است همه چيز به كارگر تعلق دارد، اين حرفها همه بى مفهوم و چرند و همه افسانه است، ما نمى خواهيم كه زمام حكومت را بدست داشته باشيم، ما فقط فقط يك زندگى آبرومند ميخواهيم. حكومت ادعأ مى كند كه مى پردازد و كارگران ادعأ ميكنند كه كار ميكنند: حتى پيش از اينكه كارگران دست به اعتصاب زنند و به مردم نشان دهند كه زندگى آنها رقت بار است مردم از قلت مواد خوراكى و زندگى فلاكت بار شكايت داشتند، در شهرها چيزهاى خيلى ضرورى و ابتدائى زندگى أزيد يد تخم مرغ، ماهى، پنير، ميوه، سبزيجات، شير ....... به ندارت يافت مى شد،جادويكا كؤوالسكا Jadwiga Kowalska معلم ٤٦ سأله مكتب Poznan گفت كه وقتيكه مواد در بازار موجود مى شود بايد با عجله تمام هر چه زيادتر مى تتوانى خريد، زيرا كسى نميداند كه باز چه وقت چنين فرصت ميسر خواهد شد. ممكن قلت مواد اولى زندگى يك امر مزمن باشد اما بيثباتى و پراگندگى وضع اقتصادى پولند ريشه هاى خيلى عميق دارد، وقتيكه قطار هاى آهن توقف مى كند يا جريان برق قطع مى شود و يا هر نوع اختلال و اقتصادى رخ ميدهد كارگر شان خود را شور داده ميگويد كه اين تقصير من نيست، اكثر مردم ر ايام قلت مواد، كارگران را ملامت نميكنند بلكه بار همه مسؤليت ها را بدوش دولت لهستان Poland و فرمانروايان كرملين مى گذارند، وقتيكه مواد در ماركيت عرضه ميگردد همه مردم با عجله تمام خود را به مؤضع مى رسانند، هر قدر پول كه داشته باشند آنرا خريدارى مى كنند و مواد زياد ذخيره نموده بعداً آنرا در بازار سياه عرضه ميدارند، در بازار سياه كه قسمت زياد خريد و فروش صورت ميگيرد اسكناس مورد قبول شان زلوتى Polish złoty (پول مروج لهستان) نيست بلكه آنها منتهى سعى خود را به خرچ ميدهند تا مواد ذخيره شده را در بدل دالر آمريكائى به فروش رسانند، به تعداد پنج مليون پولندى ها در بانكهاى خارجى بصورت مخفى صورت حساب بانكى دارند و مبلغ چهار صد مليون دالر را در اين بانكها در حساب پس Saving Account انداز خود جمع كرده چهار فيصد٤٪ نفع (سود) بدست مى آورند. كارگران در اجرأى وظائف محوله خود كدام علاقه نشان نميدهند، جان يكى از كارگران مى گويد كه فرقى نمى كند كه با بائيستى و يا استراحت نمائى همان دست مزد را بدست خواهى آورد، و يا طوريكه يكى ديگرى از كارگران مى گويد كه دولت ادعأ ميكند كه مى پردازد و كارگران ادعأ مى كنند كه كار مى كنند. توسعه نا آرامى در روز هاى اخير ماه آگست به تعداد دو صدهزار كارگر از چهار صد كارخانه شهر هاى گيدينأ Gdynia، سوپوت Sopot، گدانسكGdańsk با كارگران اعتصابى پيوستند و كارگران ايلپلاگ Elbląg، همبستگى خود را با اعتصابيون اعلان نمودند همچنان تمام كارگران كارخانه هاى فؤلاد سازى شهر نوؤآهوتا Nowa Huta دولت را تهديد نمودند كه اگر به خواسته هاى شان توجه نگرديد آنها نيز به اعتصاب دست خواهند زد. روحيه اعتصابيون خيلى ها بلند بود، مشروبات الكل جداً قدغن شده بود تا مبادأ ناآرامى هاى غير ضرورى را خلق كنند، حد اكثر كارگران اعتصابى داراى احساسات قوى مذهبى بودند، آناويلنتينؤويشز Anna Walentynowicz يكى از كارگران فنى جرثقيل (كرين) كه به خاطر فعاليت هاى اتحاديه كارگرى از كارفر كنار شده بود و در تنظيم اعتصاب نقش فعال داشت از همه زيادتر مذهبى معلوم مى شود و هر لحظه به وجد مى آمد، وى گفت كه من بواسطه پأپ جان پال دوم Pope John Paul II كه يك پولندى است و فعلاً بحيث پأپ و رهبر كاتوليك هاى جهان در رؤم زندگى مى كند الهام شده ام، مردم جهان فكر مى كردنند كه پولندى ها همه مخمور و تنبل شده اند ممكن کارل جوزف وتیولا (پأپ جان پأؤل دوم )Karol Józef Wojtyła(Pope John Paul II) افتخارات موروثى و تاريخى ما را باز گردانيد، وقتيكه وى (كارل جوزف وتيولا(پأپ جان پأؤل دوم)) پأپ شد هر لهستانى به وى مى باليد حالا ما كارگران تصميم گرفته ايم كه عين اين كار را انجام دهيم، افتخارات ما به هيچ وجه منكوب نخواهد شد، يكى ديگر از رهبران كارگران گفتند كه ما وقت و فرصت كافى سو وپنج ٣٥ ساله را به دولت داديم مگر امروز زمان رسيده كه دولت بايد اين حقيقت را درك كند كه ما زيادتر از اين حوصله نداريم استبداد دولت را تحمل نمائيم، معلوم مى شود كه كارگران اعتصابى بر علاوه خواسته هاى محدود اقتصادى نداشته اند، كارگران اعتصابى بر علاوه خواسته هاى اقتصادى شان براى دريافت امتيازات سياسى و ظاهر نمودن احساسات مذهبى شان نيز به اعمال مناسب دست زده اند. بايد متذكر شد كه خواسته هاى سياسى و آزادى خواهى كارگران واضحاً نشان مى دهد كه اتحاديه كارگران به مفهوم ماركسستى أش نخواهد بود، اين حقيقت از بيانه ها و گفته رهبران كارگران و خواسته هاى آزادى خواهى شان مثل مطبوعات آزاد، آزادى مذهب و رشد افتخارات مذهبى كارگران واضح است، كارگران روزانه پنجاه مليون دالر خساره به دولت وارد مى نمودند و دو منبع بزرگ بدست آوردن أسعار خارجى را مسدود ساخته بودند، اين منابع درآمد أسعار خارجى عبارت بود از بنادر بالتيك و معادن ذغال سنگ شائيل شان . يكى از ديپلومات هاى غربى گفت كه اساس زندگى پولند بر ذغال و بنادر است، اين دو را فلج سازيد مملكت فلج مى گردد، اين سياست اعتصاب گران بود براى اينكه دولت را فلج نموده باشند هر دو اين منابع درآمد اسعار خارجى پولند را فلج نمودند. قبل از اينكه پولندى ها به دولت دست نشانده روسيه تحديدات متوجه سازند فعاليت هاى قبلى و مقدماتى مؤثر را طرح ريزى و عملى نموده بودند، اضافه تر از چهل فى صد٤٠٪ زمين هاى زراعتى در اختيار افراد و در ملكيت شخصى آنها بوده است، كليسأ رومن كاتوليك پولند خود را بحيث منظم ترين و منسجم ترين كليسأ هاى اروپأ تبارز داد، بواسطه فشار مردم دولت مجبور شد كه از ديكتاتورى هاى به سيستم روسيه خوددارى نمايد، در حقيقت آنها كمونيزم را با يك چهره خاصى پولندى أش پذيرفتند، در نظام كمونستى پولند احساسات مليت گرائى، آزادى منشى، مذهب گرائى و شجاعت نيرومند تر از عقيده بر كمونيزم مى باشد، نظام كمونستى يك تحميل است در حاليكه سائير احساسات خواسته هاى خود شان را تشكيل ميدهد. بعد از اينكه در سال ١٩٧٠ گيرك در نتيجه اعتصابات خونين كارگران قدرت را بدست گرفت تا اندازه به مردم پولند آزادى داده بود كه اين هم از خود علل داشت، گرچه فعاليت دولت هاى ممالك اروپأى شرقى تحت نظارت مسكو است اما به اعطأى آزادى هاى نسبى جداً مخالفت نكرد زيرا كه پولند از چهار طرف بواسطه ممالك كمونستى ديگرى مثل چكوسلواكيأ و آلمان شرق احاطه شده است و هم پولندى ها نسبت به همه ممالك اروپأ شرق در مقابل روسها احساس نفرت دارند، روسها پولند را سه مرتبه تجزيه كردنند و دو دفعه مورد هجوم قرار گرفت كه فراموش مردم اين سرزمين نخواهد شد، يكى از ساكنين وارسأ گفت كه ما مردم پولند قلباً با پأ ريس Paris نزديك تر استيم نسبت به مسكؤ ما جز تاريخ خود استيم و بايد تصاميم خود را خود اتخاذ نمائيم كه روسها اين احساس را كاملاً درك كرده اند. وقتيكه رژيم حاكم بر پولند دريافت كارگران مصممانه مبارزه مى كنند و تمامى كارخانه ها تحت نظارت و اداره كميته هاى اعتصابى درون كارخانه فعاليت مى نمايد، تصميم گرفت با كميته هاى مذكور كه مركز آن كارخانه كشتى سازى لينين بود به مذاكرة بپردازد، تاديسر پيكا Tadeusz Pyka يكى از معاونين صدراعظم لهستان Poland به گدانسك آمد تا باب مذاكرات را با كارگران بگشايد، در هجدهم آگست گيرك در نطقت كه از طريق راديو تلوزيون پولند انتشار يافت وعدهء تهيه مواد غذائى بيشتر از دياد دست مزدهاى كارگران و تشكيل كميته رسيده گى به شكايات كارگران را داد، پيكا در نظر داشت با هر يك از كارخانه ها تماس مستقيم برقرار نموده و تفاهم جداگانه بعمل آرد اما در اين وقت كه پنج صد هيأت نمايندگى كارگران سراسر لهستان در كارخانه لينن گرد هم آمده و هيأت رئيسه پانزده نفرى را جهت مذاكره با دولت تشكيل نموده بودند همچو نيرنگ ها اثرى نداشت، هيأت رئيسه تصميم گرفت مذاكره با پيكا را قطع نمايند اما چون دولت درك نموده بود كه بحران از طريق نظامى حل شده نميتواند، راه صلح را رها ننمود، پيكا به وارسأ إحضار گرديد عوضش جآگيلسكى Mieczysław Jagielski معاؤن ديگر صدراعظم را مؤظف مذاكره نمود. اين اقدامات دولت مؤجب دو دستگى بين رهبران حزب حاكم گرديد، ملايمت و دسته ديگرى خواهان جديت و اعمال زور بود، چون گيرك وزير داخله و وزير دفاع پولند از گروه ملايمت پسند بود مذاكرات با كارگران ادامه يافت، هيأت رئيسه به اين نظر بود مذاكرات با كارگران ادامه يافت، هيأت رئيسه به اين نظر بود كه صلح اجتماعى بدون آزادى بيان، عقيده، تعليم عقائد و اتحاديه ها ممكن نيست، هيأت مذكور كه به نمايندگى از كارگران حرف مى زد اظهار داشت كه اگر ماركسيزم عقيده كارگر را اصل قرار مى دهد بايد به كارگر اجازه داده شود حرف بزند اما اگر ماركسيزم به آراء و نظريات عدهء محدود حكومت خواه و ممتاز اتكأ دارد ما بر ضد آن مبارزه مى نمائيم چيزى كه ما ومردم ما ميخواهد عملى گردد. بتاريخ سى و يكم ٣١ آگست بين حكومت و اتحاديه همبستگى تفاهم حاصل شد و ويسأ اعلان نمود كه فردا همه بر سر كارهاى شان باز گردد. اول سپتمبر روز ياد بود آغاز جنگ جهانى دوم بود، يعنى فرداى پيروزى كارگران محروم پولند، ويسأ در بيانه أش كه به اين مناسبت ايراد نمود اظهار داشت كه ما در داره مملكت و داعيه ملى خود مى انديشيم، در باره منافع مشترك فأميل خويش كه پولند ناميده مى شود، ما در جريان اعتصابات نيز به اين موضوع اهميت فوق العاده قابل بوده ايم. ساعت پنج عصر روز شنبوه سى ويك آگست ١٩٨٠ بود كه مؤافقت نامه تاريخى گدانسك بين جآگيلسكى Mieczysław Jagielski و ليخ وليسأ Lech Wałęsa به امضأ رسيد، امضأى اين قرار داد صفحه نوين در تاريخ مبارزات مردم لهستان باز نمود و به هر دو جانب متخاصم موقف مساوى سياسى بخشيد. پيروزى كارگران پولند اساس و چهره كمونيزم را تغير داد و مؤج هاى و تكان دهنده را در سراسر جهان پخش نمود، بعد از هفده روز اعتصاب كه اقتصاد مملكت را فلج ساخته بود و در هر لحظه خطر مداخله نظامى روس ها مى رفت كارگران پولند امتيازات بى سابقه يى را بدست آوردند، گرچه كارگران نيز تا اندازه يى به خواسته هاى دولت گردن نهادند اما اين امتيازات موفقيت دولت به شمار نمى رود بلكه اين يك نوع تكتيك بود كه كارگران بازى كردند و هدف اصلى كارگران را دو چيز تشكيل ميداد، يكى اينكه بايد آنها امتيازات مؤرد نظر خود را بدست مى آوردند و از طرف ديگر سعى كردند كه از مداخله روس ها جلوگيرى نمايند و نگذارند كدام بهانه بدست روسها افتد و بر پولند حمله نمايد، براى اين كارگران به خواسته هاى دولت از قبيل به رسميت شناختن حزب كمونست و اتحاد پولند را با روسيه و به عضؤيت پولند در پيمان وارسأ موافقت كردند و تعهد نمودند كه كدام حزب سياسى را تشكيل ندهند، اين پيروزى كارگران يك پيروزى بزرگ سياسى به شمار مى رود زيرا كه موجوديت حزب كمونيست متعلق شد به اينكه بايد كارگران آنرا به رسميت بشناسد معلوم مى شود كه اگر آنها به اين امر تن دهى مني كردند حزب كمونيست موجوديت و شكل سياسى خود را از دست مى داد، پيروزى سياسى كارگران حتى به سياست خارجى پولند نيز تأثير كرد، برسميت شناختن عضؤيت پولند در پيمان وارسأ از طرف كارگران امرى بود حتمى و ضرورى چه در غير آن روسها به خطرات كاملاً جدى ترى مواجه مى شدند، به اين ترتيب پيروزى كارگران در ساحه سياست داخلى و خارجى كاملاً واضح است كه در آينده به پيروزى هاى بيشترى نائيل خواهند آمد. روزنامه ها، راديو و تلوزيون دولتى مجبور شد كه اخبار اعتصابات را نشر و پخش نمايد، يكى از پروفيسورهاى پوهنتون وارسأ گفت كه صدا هاى كه سالها خاموش نگه داشته شده بود امروز بلند شد، تمام وسائل تبليغاتى و مطبوعاتى اخبار كارگران و دولت را به صورت مساؤى مى نمايد، يكى از پروفيسورهاى جامعه شناس پوهنتون وارسأ گفت كه انكشافات و واقعات اخير پولند كمتر از يك انقلاب نيست، مردم ما براى سال ها در حالتى بودند كه به دولت قطعاً اعتماد نداشتند، مردم ما اگر اعلان ساعت و وقت روز را از طرف دولت مى شنيدند آنها باور نمى كردند، دولت بايد به اين خواسته هاى مردم كه بايد خواسته هاى آنها نيز به گوش ملت رسانيده شود موافقت كرده، اين پيروزى بزرگ است. كارگران محروم، حق تشكيل اتحاديه هاى آزاد كارگران را بدست آوردند، پرولتاريا در برابر حزب كه بنام پرولتار حكمرانى ميكرد و بيشتر متوجه تأمين منافع مسكؤ بود حال از پرولتار فاصله گرفت، رهبران حزب حاكم گاهگاهى اظهار مى داشتند كه ما مجبور سوسياليزم را بپذيريم چه راه دومى استقبال از تانكها زرهى روسى خواهد بود. وقتيكه كارگر يا پرولتار از حزب فاصله گرفت چيزى جز يك دستگاه بيروكراسى براى آن باقى نماند، يك صنف ممتاز حاكم بر مقدرات پرولتار كه رهبريت آن از طرف مسكؤ تعيين ميگردد، اين صنف كهاز تمام امتيازات برخوردار بود بعد از اين نقش پيشتازى اش را از دست داد و ديگر نميتواند ديكتاتورى به اصطلاح كارگرى را بر كارگران تعميل نمايد. پيروزى كارگران گيرك را گيچ و مدهوش ساخته بود، بعد از آن او در روى پرده تلوزيون ديده نشد تا به ملت اطمئنان كار و خدمت را بدهد، از اين به بعد ملت بر مقدرات خود حاكم شده بود و ثابت ساختند كه ميتواند از كج روى هاى رژيم جلوگيرى نمايند. ٥ كارگران با ماركسيزم مبارزه ميكنند رهبر جديد پولند بعد از پيروزى كارگران پولند، روسيه به فكر اين افتيد كه چطور بتواند از تطبيق خواسته هاى كارگران و موافقت نامه كه بين دولت و كارگران به امضأ رسيد جلوگيرى نمايد،گيرك كه خود را در مؤقف كاملاً ضعيف حزبى و مردمى مى ديد به صورت ناگهان به شفأخانه انتقال داده شد، اين مريضى گيرك شكل نمايشى داشت و مى خواست كه به ك بهانه از صحنه پرآشوب خارج شود تا شخصى ديگرى كه عوضش روى كار مى آيد بتواند با كارگران چانه بزند و متن مؤافقت نامه را تعبير هاى مختلف نمايد، منابع جاسوسى مى گويد كه گيرك با أندري كيرلينگو Andrei Kirilenko يكى از اعضأى كميته سياسى حزب كمونست روسيه در بيالو ويزأ Białowieża دو بار ملاقات نمود و راه هاى بيرون رفتن از صحنه را مورد بحث قرار دادند، گرچه در ابتدأ گمان مى رفت كه وزير خارجه سابقه پولند ستيفن اولسزو وئيكى Stefan Olszowski عوض گيرك انتخاب خواهد شد اما از اينكه وى يك شخص نسبتاً آزاد منشى بود و مى خواست كه بعض اصلاحات اقتصادى بنيادى را بوجود آورد لذأ براى روسيه قابل قبول نبود، و به سمت رهبرى پولند نرسيد، در عوض ستانسى لاوكا نيأ Stanisław Kania كه يك شخص كمونست و خشن مزاج است به سمت رهبرى پولند انتخاب شد، كانيا كه ٥٣ سال دارد با كليسأ ارتباط نيك ندارد، و علاقه زيادى نسبت به آن نشان نمى دهد، وى شخص بى عاطفه است كه به مزاج فرمانروايان مسكؤ كاملاً موافق است در به قدرت رساندن كانيأ مسكؤ دست مستقيم داشت و همه مساعي خود را بخرچ دادند تا شخصى را كه به سياست هاى مسكؤ مخالفت نداشتند باشد به قدرت رسانند كه أو براى كار شخص مناسب بود. گرچه كانيأ شخص مشهور نيست اما همه ناظرين به اين عقيده اند كه وى شخصى نيست كه با فرمانروايان مسكؤ كدام مخالفت داشته باشد و آنها را دور رانند، رهبرى كانيأ و سياست هايش كه در آينده با كارگرانو امتيازات بدست آورده شان چه معامله خواهد كرد صد در صد معلوم نيست اما اين واضع است كه وى به تطبيق سياست هاى اصلاحى و اعمال ضد آنچه را كه فرمانروايان كرملين سوسياليزم مى خوانند دست زند، نه سال قبل گيرك يك وظيفه اداره سازمان معشونيت دولت را به وى سپرد و در رأس سازمان پوليس و جاسوس دولت كار مى كرد، اين وظيفه بخاطر برايش سپرده شده بود كه شخص تند مزاج و طرفدار نظم و ديسپلين شديدى مى باشد، يكى از متخصصين آلمان غرب مى گويد: كه كانييأ خيلى خود خواه و بى رحم است و مى خواهد كه در رأس اداره دولت قرار داشته باشد، كانيأ در سال ١٩٤٥ به خدمات حزبى شروع كرد، وى كيفيت هاى يك شخصيت پولندى را ندارد، علائم يك پولندى اين است كه وى معمولاً مليت گروه و مذهبى رؤمن كاتوليك مى باشد اما كانيأ بر علاوه نداشتن قريحهء بشاشت شخص است كه به قدرت هاى خارجى زيادتر وفادار است تا به افكار مليئت گرائى علاوتاً وى احساسات مذهبى ندارد. در اين شك نيست كه فرمانروايان كرملين در به قدرت رسيدن كانيأ دست داشتند زيرا كه آنها اولسزوويسكى را يك شخص نسبتاً آزاد منش و رقيب سر سخت گيرك بود و هميشه از سياست هاى اقتصادى پلانيزه شده گيرك انتقاد مى كرد فرصت اين راه ندادند كه به قدرت بريد در حاليكه اكثر ناظرين سياسى به اين عقيده بودند كه اولسزوويسكى قدرت مى رسد، به مجرديكه كانيأ به قدرت رسيد در اولين نطق خود گفت كه وى به مواد موافقت نامه احترام دارد اما در عين زمان به بعضى رهبران كارگران حمله نموده و آنها را ضد سوسياليزم قلمداد نمود. اعتصابات و تظاهرات انقلابى كه در سواحل بالتيك و در كارخانه هاى پولند در ١٩٨٠ بوقؤع پيوست تنها به تاريخ پولند منوط شده نميتواند بلكه اين حوادث جزئى از تاريخ مبارزات كتله هاى كارگران بر ضد رژيم هاى سوسيالستى است كه به تعقيب كودتأ أكتوبر ١٩١٧ بالشويكها در پتروگراد براه انداخته شد، گرچه واقعات ١٩٨٠ پولند تازگى هاى در بر داشت، اما بصورت كل منعكس كننده همان روح سركش كارگران در برابر صنف ممتاز به اصطلاح رهبر شان بود كه از ١٩٢١ آغاز يافته بود. در اين سال كارگران بزرگترين كارخانه پتروگراد بر ضد رژيم بالشويك دست به اعتصاب زدند و به تعقيب آن ملاحان مستقر در جزيره كرونسات Kronstadt در دهانه درياى نيوأ Nava قيام نمودند، اين قيام كارگران كارگران و ملاحان از طرف لينن و تروتسكى در شانزدهم مارچ ١٩٢١ منكوب شد، كارگران مذكور در مقابل رژيم ترورستى و مطلق العنان لينن قيام نمودند و خواهان تهيه نان شدند، در اندك مدت كارگران مذكور به خواسته هاى شان افزودند و از رژيم حاكم تقاضأ نمودند كارگران كه به جرم(!) زندانى شده بودند آزاد سازد و به كارگران اجازه دهد در طرح برنامه هاى اقتصادى و سياسى دولت نظر شانرا ارائيه نمايند، پتروگراد كه هسته كودتأ بالشويك بود دريافت كه عجب اشتباه بزرك تاريخى را مرتكب شده اند، و آن عبارت بود از تعويض يك رژيم ديكتاتورى به ديكتاتورى ديگرى. حزب بالشويك در فاصله كوتاهى بعد از گودتاه اهميت (شوراها) را از طريق آنها انقلاب روسيه رهبرى مى گرديد از بين برد و كارگران اعتصابى مى خواستند اين سيستم را زنده سازند و نگذارند قدرت بصورت انحصارى در دست چند نفر انقلابى حرفى اى بافتد، آنها خواستهاى پانزده فقره اى شانرا چاپ و به نشر سپردند و ميكوشيدند حقوق زارعين و آزادى مطبوعات را بدست آورده دستگاه ترورستى ( چيكا ) را لغؤ نمايند. در حاليكه ملاحان و كارگران پتروگراد با قواى سرخ به جان هم افتيده بودند و دست شان بخون يكديگر رنگ بود دهمين كنگره حزب بالشويك در مسكؤ منعقد گرديده بود كه در آن سياست اقتصاد جديد را اعلان نمود. قيام ملاحان و كارگران صنعتى پتروگراد كه در مقابل انحصارى بالشويك براه انداخته شده بود مى خواست كارگران را بصورت مستقيم در امؤر اداره و تنظيم كارخانه ها دخيل سازد و نگذارند حقوق شان ذريعه صنف ممتاز حزبى غصب گردد، ذر روسيه وممالك ارؤپأى شرقى كه رژيم هاى سوسيالستى از طرف نظاميان تحميل شده و از پشتبانى حقيقى مردم برخوردار نيست، مخصوصاً در ارؤپأى شرقى كه قواى سرخ در مستملكاتروسى بعد از جنگ جهانى دوم اين رژيم ها را به قدرت رسانيد، در واقع رژيم هاى وارداتى قادر به حل مشكلات ممالك جنگ زده نبودند لذأ با نفرت و انزجار مردم مؤاجه شدنى بود. دامنه اين انقلاب امتداد يافت، در ١٩٥٤ بعد از مرگ ستالينى در چكوسلواكيأ و آلمان شرق و در ١٩٥٦ در پولند و هنگرى قيام هاى مردمى صورت گرفت اما قواى سرخ رؤسى و حضور دست پرورده هاى مسكؤ از برآورده شدن آرمان مردم اين سرزمين ها جلوگيرى بعمل آورد. اعتصاب كارگران معدن ذغال سنگ جيؤوالي Jiu Vallay واقع در غرب رومانيا Romania در فبرورى ١٩٧٩ نيز يكى از واقعات و حركاتى بود كه بر ضد حزب كمونست صورت گرفت، باآنكه حزب كمونست رومانيا منافع ملى مردم ملى مردم را نسبت به خواسته هاى رؤس ترجيح مى دهد كارگران خواهان تشكيل اتحاديه كارگران آزاد گرديدند تا بتوانند از طريق آن خواسته ها و احساسات خويش را ظاهر سازند و بتوانند در برابر نرخ هاى بازار حمايتى بدست آرند، در اعتصاب مذكور به تعداد نؤد هزار كارگر اشتراك ورزيد. چون در جوامع سوسيالستى رابطه صنف حاكم و ممتاز با كارگران و دهقانان همان رابطه قديم برخوردار و محروم است ثبات و استحكام جز از طريق اعمال زور وسلب آزادى هاى فردى ميسر نيست و تجارت تاريخى حكم مى نمايد كه زور و اختناق نمى تواند تقودها را مدت دراز تحت اداره نگاه دارد لذا اكثراً قيام ها بر ضد حكمرانان حزبى صورت مى گيرد، روشنفكران آگاه جوامع سوسيالستى مى پرسند كه در جامعه مازاد دست مزد كارگر را چه كسى مى ربايد ؟ در جؤامع سرمايه دارى كه اين كار را سرمايه دار استعمارگر بعمل مى آرند و طبقه حاكم هر چيز را نفع خود توجيه و تفسير مى نمايد در جوامع سوسيالستى البته اين وظيفه را دولت مرتكب مى گردد. در جؤامع سوسيالستى كه هسته هاى حزبى قدرت را بصورت انحصار در دست دارند صنف حاكم را تشكيل مى دهد و تمام وسائل توليد را در اختيار دارد مازاد مزد كار را ربوده در راه هاى غير مفيد به زندگى كارگر به مصرف مى رساند و مى خواهند ساحه سلط و اقتدارش را توسعه بخشد، اين نوع رابطه در جؤامع سوسيالستى مؤجب تحريك خشم و غضب كارگران گرديد زمينه قيام ها را آماده مى سازد، كارگران ارؤپأى شرقى و روشنفكران اين جؤامع از اين نوع روابط حاكم آگاهى دارند و در راه مبارزه با آن قربانى هاى بى شمار داده اند. مأخذ 1, The Book of Lech Wałęsa, Penguin books 2, The Polish August, (Neal Ascherson) 3, After Poland, Enrico Berlinguer 4, Time (September 1, 1980) 5, News Week(September 1, 1980) 6, News Week(September 8, 1989) Sent from my iPad
Posted on: Sun, 14 Jul 2013 00:56:55 +0000

Trending Topics



Recently Viewed Topics




© 2015