یادمه روزایی که دلتنگ هیشکی نمیشدم.هیشکی.حتی پدر و مادرم وقتی میرفتن سفر. من بد بودم.من سنگدل و بی احساس بودم.خودم میدونم. ولی این چیزی بود که بودم. تا وقتی که یهو ، از بین کل عالم، سروکله ی تو پیدا شد. دلتنگ؟ دلم تیر میکشید وقتی بت فکر میکردم.اصن طاقت یه ثانیه دوریتم نداشتم. ولی بعدش... رفتی.دوباره من موندم و همون آدمی که دلش واسه هیشکی تنگ نمیشه.دلم واسه هیشکی تنگ نمیشه، فقط اون تَه مَهای وجودم دلم واست تنگ شده, ای خلافِ عادت ! S@li*
Posted on: Sat, 17 Aug 2013 20:40:57 +0000
Trending Topics
Recently Viewed Topics
© 2015